عجب خدایی داریم
توی کوچه و پس کوچه های ذهنم راه می رفتم کوچه های باریک و تاریک کوچه های عجق و وجق آدم میمونه اینا چطور ساخته شدن در این شلوغ و شلوغیا یک تابلوی جلوی چشام سبز شد و چشمک زد چرا ماه رمضان ؟ چرا روزه ؟ چرا تشنگی و گرسنگی ؟ برای چه روزه می گیری و برای کی ؟ روزه می گیری که چه بشه ؟ برام خیلی مهم بود بدانم مردم چرا روزه می گیرن یه جایی این سؤال را مطرح کردم یکی گفت مجبوریم دستور خداست ، یکی گفت تمرین صبر و استقامته یکی گفت تجربه گرسنگی برای درک تشنگی دیگران و دیگری می گفت قربه الی الله هر کسی به یه نیتی چه بدانم توهمی و خیالی یا علم و معرفتی چه بدانم.
شاید بعضی به تخیلات و ساخته و پرداخته های ذهنی گرفتارن و بعضی هم فقط گوش شنیدن دارن نه هوش فهمیدن به شنیده خود عمل می کنن و بعضیا هم با دیدن دیگران عصبشان تحریک می شه به فکر روزه و نخوردن می افتن و بعضیا هم یه چیزهای دستشون است چیزهای بلغور کردن و فهمیدن و بعضی هم زحمت کشن وقت گذاشتن دانستن چه به چیه، کی به کیه و بعضی هم خدایی خیلی چیزها دست و پا کرده اند فراتر از آگاهی و دانایی به بینایی و معرفت رسیدن یه چیزهای چشیدن و دیدن و دلداده شدن
آخه چرایی یک کلمه است اما خیلی حرفا توش خوابیده مثل سیرابی هزار لا و تو در تو میمونه اگه سؤال شه چرا آب می خوری یا غذا می خوری چرا لباس می پوشی چرا درس می خونی و چرا کار می کنی جوابش سهل و آسان و قابل فهم ، آب نیاز بدنمه باید بخورم غذا نباشه زندگی نمشه و .... اما چرا روزه مگر روزه نباشه چه می شه ؟ چه کاری از کارای عالم لنگ می ممونه ؟ کدام چرخ زندگی نمی چرخه ؟ آخه 17 ساعت بدون آب و غذا آن هم در تنور داغ تابستان که چه بشه ؟ کی مجبورت می کنه که تشنه و گشنه بمانی ، بی رمق و بی حال بشی ، از کار و زندگیت بیفتی اما یک جرعه آب نوش جان نکنی چرا ؟ لابد می گی دستور خداست کدام خدا ؟ خدایی که حاضر و ناظر و دیده میشه ، قدرت داره ، همه کاره عالم ، جریمه و توبیخ داره ، خدای که .... خدای واقعی و حقیقی یا خدایی که نه دیدی نه چیزی ازش شنیدی و نه کاری از دستش بر می آید نه کاری به کار کسی داره نه دردش می گیره و نه درد میده نه بیدار و نه تو خواب خدایی که هر وقت خواستم خدامه و هر وقت خواستم کنارش می زارم شب احیا که میشه با من تا صبح باهاش حال می کنم و بعد از ماه رمضان جمعش می کنم توی صندوق خانه ذهنم زندانشی می کنم دیگه کاری به کارم نداره ؟ واقعا خودمونی بگم کدام خدا ؟ خدایی که از ترسش جرأت ندارم یک جرعه آب نوش کنم ، خدای که از قهر و غضبش توفاله دهنم هم نمی تونم قورتش بدم خدای که در خلوت و جلوتم می بینه از همه حالاتم خبر داره خدای که .... عجب خدایی راستی این خدات کجا است بعد از جمع کردن دفتر و دستک ماه رمضون کجا می ره ؟ فکر نمی کنی مثل جن زده ها ما هم خدا زده شده ایم ؟ فکر نمی کنی مثل اونای که می خورن توهم دانشان توهمی میشه برای خودشان میگن و میخندن و حلقه عرفان و دل راه می اندازن و با امام زمان رفت و آمد پیدا می کنن آخه توهم هم برای خودش عالمیه میشد آدما برای خودشان خدای بسازن که هیچ واقعیتی و حقیقتی در بیرون نداشته باش باباجون من ، ما که هزار خدا نداریم یا شاید برای هر کسی یه خدایی باشه آخه زرتشی و ارمنی و مسیحیی و یهودی و ... همه دم از خدا می زنن و همه هم برایش قربان صدقه می رن همه هم با او صفا می کنن چگونه میشه باور کرد بیرون از فلک و افلاک ذهن من و تو چیز دیگه ی به نام خدا وجود داره ؟ واقعا خدا هست ؟ اگه باشه از کوچه پس کوچه های زندگیمان صدایی و بویی ، رنگی و چه بدانم یه چیزی یه نشانی باید از او باشه اصلا آن خدا به من چه ربطی داره به چه درد من میخوره من با خدای که خودم ساختم و پرداختم دل خوشم من خدای خودمو دوست دارم من خدای میخوام که پیشم باشه تحت فرمانم باشه هر وقت خواستم حالشو ببرم و هر وقت نخواستم مزاحمم نشه آره کاری به خدای ابراهیم و نوح و عیسی و موسی و محمد و علی و حسن و حسین ندارم که باید با ظلم ستیز کنن امر بمعروف کنن ، جلوی دغل بازی و حیله و نیرنگ بازی را بگیرن ، با بت و بت پرستان در افتن فرعون را غرق کنن مقابل خدا ستیزان بایستن، دست های نیازمند را بگیرن به فکر بی کسان و درماندگان باشن به همه چی فکر کنن جز به زندگی خودشان ؟ خدای حسین به چه کار من میاد بازی با خون و شمشیر و قتل و غارت و جنگ و جدال از دست دادن مال و زن و فرزند و دارای و همه چیز برای کی ؟ برای خدا این خدا که درد سر ساز خانه ویران کن بلای زندگیه ، خوشی بر ، آسایشزن خدای بزن بزن که به کار ما نمیاد خدای دم و دود ومنغل خوبه میشه خدای داشت کاری به کارت نداشته باشه و تو با آن خوش باشی نه غیبت نه تهت نه دزدی نه بی عفتی و نه بی غیرتی نه نا موس و نه حیاء و نه رشوه و نه خیانت و نه غارت و .... هیچی حالیشه نمیشه می شه باهاش ماه رمضانا دوست شی بعد ماه رمضون دست تو دست نرم و نازک دیگری بزاری خوش باشی میشه می بینه که شده اگه باور نداری شب احیا ببین مسجد و تکیه و خیابانا و کوچه های شهرمون ببین چه خبر این همه آدم معلوم نیست از کجا پیداشون میشه زنده با خدا خدای توهمی که چه غوغا می کنه خدای توهمی اینه خدای واقعی ای خدا چیه همه خدای قشنگشان را میارن همه با خداشون عشق می کنن بک یا الله میگن درد دلای یک ساله ی به دور از چشم و گوش خدا را به خدا می رسونن شب قدر دیگه خدایی که عشق کردنی بابا حالشو ببر چه کار داری به دود و دم و منغل چه کار داری به کمپ و سفره خانه و قلیانخانه و خمارخانه ، سریال و سیمنا و بازار و اداره و مدرسه و دانشگاه و زن و مرد و دختران و پسران خیابانی و بیابانی ، حق مالی و دین زدایی ، سکولاریزه کردن زندگیا ماه های عسلی رو ببین و روزهای هچل بنده خداها را تماشا کن به خدا عجب خدای داریم
انسان و دانش
بدون شک دالان ورودی به انسان شناسی و شناخت ابعاد وجودی او معرفت شناسی است و کلید معرفت شناسی تفکر است و لذا برای شناخت علم و آگاهی و ارزش آن در خود تأمل می کنیم و یافته های درونی خود را مورد توجه قرار می دهیم و با کلید تفکر به ارزش یابی و ارزش گذاری اندیشه خود می پردازیم و از این راه با درون مایه های انسانی خود آشنا می شویم
وقتی ما درون کاوی می کنیم از حقیقتی بنام علم و آگاهی در خود آشنا می شویم این خود آگاهی و فهم از هستی اساس شناخت و معرفت ما را سامان می دهد و پایه تمام معارف ما خواهد بود شما وقتی به بچه ای که تازه به دنیا آمده است توجه می کنید اولین عکس العمل که او نسبت به فضای جدید که در آن قرار گرفته است دارد شما را به خود جلب می کند آری او با فریاد بلند می خواهد حقیقتی را بیان کند که دیگران از آن بی خبر اند او می داند که جایی که آمده است با منزلگاه قبلی او متفاوت است و می داند فضای انس و الفت او تغییر پیدا کرده است او از این که او را از وطن خود به سر زمین غربت آورده اند غمگین و ناراحت است . اما او ساکت نمی نشیند در مدت زمان کوتاه حس کاوشگری و پرسشگری او فعال می شود و با صدا ها آشنا می شود و کم کم دست خود را به سوی اشیاء دراز می کند و هر چه به دست می آورد به دهان می گذارد دیگران فکر می کنند این بچه شایق و علاقمند به خوردن است غافل از این که خوردن ابزار معرفت او است او برای این که محیط اطراف خود را بشناسد از ابزار دهان استفاده می کند او در اوایل زندگی در کمترین زمان کلی از اطلاعات را کسب می کند از آنجا که تمرکز حواس دارد و معارف و صور ذهنی ای که او را مشغول خود کند خیلی محدود است و لذا در کمترین زمان می تواند از ابزار ها ی مختلف مانند دست و چشم و گوش در کمترین زمان کلی اطلاعات دریافت کند افراد نا بینا در کمترین زمان از حس اطلاعاتی دستش استفاده می کند همانطور که من با چشم پول هزار تومانی را از صد تومانی تشخیص می دهم فرد نا بینا هم با ابزار دست می تواند همین کاری که من با چشم می دهم با حس دست تشخیص دهد و اگر من بخواهم از ابزار دست برای درک حقایقی که نابینا با دست به آن راه یافته است دست پیدا کنم مدت زمان زیادی را برای یاد گیری باید صرف کنم چون اشتغالات قوای حسی مانع از تمرکز در ادراکات می شود هر چه تمرکز کمتر قدرت یاد گیری کمتر می شود و بر عکس هر قدر تمرکز بیشتر توان یاد گیری هم افزایش می یابد او کم کم با معلومات خود آشنا می شود و لذا از ائمه علیهم السلام نقل شده است که علم آموزی در کودکی مانند نقش بستن بر سنگ است .
کودک هر قدر که بزرگ می شود صورت های جدیدی در ذهن او نقش می بندد وقتی در این صورت های ذهنی که معلومات ما به حساب می آیند مورد توجه قرار می دهیم به نکته های نابی دست می یابیم که اگر نبود کلید تفکر این حقایق قابل وصول نمی بود در نگاه ظاهری به صورت های ذهنی ما با سه دسته از صور ذهنیه آشنا می شویم .
ابزار شناخت انسان
1. عقل تجربی
با تأمل در مدرکات و معلومات خود و یافته های درونی و صورت های ذهنی خود با سه ابزار شناخت آشنا می شویم یک دسته معلومات است که از طریق حواس ظاهری بدست آمده اند یعنی از طریق چشم و گوش و پوست و بینی و دهان این صورت های ذهنی حاصل شده اند مثلا با ابزار چشم با صورت های مختلف آشناییم منظره های زیبا و قیافه دوستان و ... و و با گوش خود صدای خود و صدای موجودات دیگر را می شنویم و می شناسیم و از طریق حس بویای خود بوی های که در اطراف ما در فضا پراکنده اند را ادراک می کنیم و با حس لامسه بدن خود و اشیاء دیگر را لمس می کنیم و می شناسیم و بلاخره سرما و گرما و زبر و نرم و سفت و شل و دیگر دیدنیها و شنیدنیها و بوییدنیها و لمس کردنیها و چشیندنیها را ادراک می کنیم .
بنابر این یکی از ابزارهای شناخت خود ما همین حواس ما است که احتیاجات فراوانی از ما را همین حواس بر آورده می کند که وصف و توصیف شرح حال هر یک کتاب مستقلی می طلبد که این قوای ادراکی را به نام عقل تجربی می شناسیم .
2. عقل تجریدیوقتی ما به درون خود مراجعه می کنیم در درون خود می یابیم که ما به چیزهای علم و معرفت داریم که از راه حواس ما انجام نمی گیرد همین معلوماتی که ما از طریق حس گرفته بودیم معلوم ما هستند و اینها را با هم ارتباط می دهیم و تجزیه و تحلیل می کنیم و چیزهای جدیدی کشف می کنیم که این فهم های جدید از طریق حواس انجام نمی گیرد مانند این که رابطه علت و معلول و بحث علیت و اجتماع نقیضین محال است و ممکن ، ضرورت ، وجوب ، عدم و .. از دسته معلومات استفاده می شود ما یک قوه و ابزار دیگری هم برای ادراک حقایق داریم که غیر از قوای حسی ما است این قوه ادراکی را عقل تجریدی می نامیم
ادامه دارد
آزمون های تکراری و رفوزه های همیشگی
سؤالی که این روزها بیش هر روز دیگه مرا به خود می پیچه و کلافه ام می کنه باز شرکت در آزمون تکراری آب ونان باز باید آزمونی را پاس کنم که ازپانزده سالگی از سال تکلیف گرفتار این آزمونم و هر سال در این ماراتون روزه داری شرکت می کنم و هر سال هم رفوزه و بازنده آن بوده ام اگر شرکت نکنم خیلی چیزها را از دست می دم حیفه در مسابقه ای شرکت نکنم که محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین در آن شرکت دارن و تمام خوبان عالم در آن حضور دارن و مجری ان خداست و جایزه و پاداشش نشستن بر سفره خداست واقعا ارزش داره اگر قبول هم نشیدیم ملائکه صف کشیدن همان ها که روزی بر خلقت ما اعتراض کردن گفتن اینا روی زمین فساد می کنن تماشاگران ماراتون هستن ببینن که من هم شرکت کردم و شیطان هم که داره در غلو و زنجیر دست و پا می زنه ببینه که در اردوگاه او نیستم این هم خیلیی ، عنوان شرکت در این ماراتون هم برای خودش یک چیزیه نباید از این فرصت غفلت کرد و از سوی دیگه خیلی شرمم می آید از خودم از خدام از همه آنها که برای آدم شدنم وقت گذاشتن و از جان و مالشان هزینه کردن شرمنده ام از هر سال بازنده شدنم بد جوری از خود بریدم و نا امیدم که آیا این دفعه برگ برنده ای خواهم داشت آخه هر سال استغفار و توبه و بک یا الله و قرآن سر کردن ، شب زنده داری ، العفو العفو ، الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب گفتن ، و ...باز وعده های تکراری به خود و به خدا که خدایا دیگه می خوام خوب بشم دیگه می خوام دور تمام زشتی ها و پستی ها ، آبرو برها و نفس گیرها ، بی ارزش کن ها خط بکشم اما باز از مسابقه بر نگشته همان آش و همان کاسه دوز و کلک ها ، بد اخلاقی ها ، و بد زبانی ها ، حیله و فریب ها ، دست و پای دیگران پیچیدن ها ، سر راه مردم نشستن ها، مزاحمت ها ، مردم آزاری ها ، عجب و غرورها و شیطنت ها و بی خدایی ها و .... همه گرفتاری های عالم به سراغم می آید باز خود فروشی های بی قیمت ، سرک کشیدن به جاهای که فقط مرا برای لذت خودشان می خواد و فقط عمرم را تمام ارزش های وجودیم را به بهاء دیدن چیزهای که ارزش دیدن ندارن می خرند ماهواره ، اینترنت ، کافی شاپ ، قلیانخانه ، پارتی شبانه ، میخانه ، خمارخانه و .....آری باز شیندن حرف های مفت و بی ارزش و بلغور کردن حرف های زباله دانی ماتریالیست ها و سکولارها و لیبرالیست ها و پوزیتویست ها ، ایدآلیست ها و چه بدانم ایسم های عجق و وجق که هر روز کامیون کامیون بدون پرداخت گمرک و عوارض چه بدانم وارد کشور می شن ، آنها آروغ بزنند و بیرون بریزند بعضی سر به آخور ها با بسته بندی ها فریبنده سر ما شیره مالی کنن و با نام تجربه دینی ، مدیریت هوشمندانه ، تفکر خلاقانه ، تمرکز حواس ، کابالا و کاوالا و چاکرا و ....چه و چه و چه و ما را از شنیدن حرف های خدام و رسولم ، از حرف های قشنگ قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه ، اصول کافی و بحار الانوار و ... دور کنن ترسم آنست باز حرف های خوبی که یادم دادن از ذهنم کات کنن خیلی حرفای زیبا و قشنگی توی سحرهای ماه رمضان به زبانم انداختن خدایا از زبانم نداز در کدام مدرسه و دانشگاه می تونستم از این حرفا یاد بگیرم اصلا کیا از این حرفها بلدند تا یاد بدن خدایا تو را سپاس که این آزمون را تکرار می کنی تا بازنده گانی مثل من هم اگر یکبار در طول عمرشان هم شده شاید به توفیق و تأییدات تو بتونند از این آزمون سرفراز بیرون آیند به امید آن روز چه می دانم شاید شب قدر امسالم چنین سرنوشتی برایم رقم زدن چرا که برای خیلیا رقم زدن شاید ما هم یکی از آنها شدیم خدارا چه دیدی
خدایا با صدها گناه ، یک عالم آه ، دستی به سویت کرده باز ، سر را ز شرمت کرده تا ، چشم از خجالت اشکبار ، قلب از نگاهت شرم سار باز آمدم
یا رب به آه فاطمه عمر بدم ده خاتمه
اولین و مهم ترین سؤالی که در ماه مبارک رمضان برای صاحبان فکر و اندیشه مطرح است چرایی تحریم آب و نان است واقعا چرا خداوند حکیم و علیم دست بر روی آب و نان گذاشته و به تعبیر دیگر پای روی شکم مردم گذاشته است مگر شکم چیست که آن قدر مهم شده است که یک ماه هر روز قریب به 17 ساعت باید در تحریم آب و نان باشد البته شاید کسانی که به صندلی های نرم و زیر کولرهای گازی لمیده اند فهم و درک این حقیقت سهل و آسان نباشد کسانی که تن به گرمای 40 و 50 درجه تابستان نسپرده اند و زیر آفتاب تموز طعم شیرین لب چروکیده و نای خکشیده و تن تفتیده را نچشیده اند نمی توانند درک درستی از این آزمون الهی داشته باشند و که چرا باید با آب و نان امتحان شویم البته نمی خوام فلسفه آزمون را در تشنگی و گرسنگی خلاصه کنم بلکه به یک نکته ظریف و لطیفی می خوام اشاره کنم که چرا خدا پا روی شکم گذاشته است و این شکم چقدر مهم و حیاتی است و چه نقش ویژه ای در زندگی ما ایفا می کند و آب و نان از چه منزلت و جایگاهی بر خوردارند که خداوند به وسیله آنها امتحان می گیرد
آری تا نای از نوا نیافتد و تا چشم ها به سیاهی نرود فهم این آزمون سخت است و باید تجربه کرد تجربه این که به آب و نان است که چرخه حیات بشری می چرخد و اندیشه و علم تولید می شود و تمام فضائل و ارزشها و تمام ترقی و پیشرفت ها از سوختی به نام آب و نان تغذیه می کنند پس جا دارد خداوند تبارک و تعالی برای درک این حقیقت ما را به پای آزمون بنشاند کسی که یازده ماه تمام در پای کلاس آب نوشی و نان خوری است یک ماه هم آزمون پس بدهد و چرایی و چگونگی خوردن و آشامیدن را پاسخ دهد
شاید فهم آیه وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ بدون درک ماه مبارک رمضان سخت باشد که چگونه ممکن است حیات علمی و فکری بشریت به آب زنده باشد اما حقیقت آن است که بدون آب فکر و اندیشه ای تولید نمی شود
در آزمون خدا باید به این سؤالات جوا ب داد
1. آب چیست ؟
2. آبی که در یازده ماه نوشیده اید چه طعم ومزه ای دارد ؟
3. آثار و فواید آب چیست ؟
4. آداب آب خوردن را بیان کنید ؟
5. ساختمانی که با وام های قرضی از بانک و از این و آن گرفته اید و نداده اید و هر روز پیام و پسگام برایتان می فرستند و نمی دهید و از آب آن ساختمان برای افطار و سحر استفاده می کنید حکمش چیست ؟
6. وظیفه شما درمقابل کسانی که از تشنگی بی رمق افتاده اند چیست ؟
7. آبی که می نوشید از کجاتأمین می کنید ؟
8. آیا صاحب اصلی آب را می شناسید اگر می شناسید وظیفه تان در مقابل او چیست ؟
9. آیا می دانید برای به وجود آمدن آب چه فراینده پیچیده علمی و صنعتی طی می شود ؟
10. چرا بدن بیش از هر چیزی به آب محتاج است ؟
چ چه علل و عواملی باعث نجاست آب می شود ؟
حکم خوردن آب نجس چیست ؟
س چرا .....
12. نان چیست ؟
13. از کجا و به چه طریقی به دست می آورید ؟
14. شرایط به دست آوردن نان پاک چیست ؟
15. چه علل و عواملی باعث نجاست نان می شود ؟
16. خوردن نان نجس حکمش چیست ؟
17. فواید و ثمرات نان پاک چیست ؟
18. مضرات و نتایج نان نجس چیست ؟
19. آداب نان خوردن را بیان کنید ؟
20. فراینده تهیه نان را بیان نمایید ؟
21. چگونه می شود از نان به نام رسید ؟
22. در چه صورتی از خان نان به نام رسیدن زشت نا پسند است ؟
23. و ....
موفق باشید
واضح تر بپرسم
در منابع روایی شیعی و سنی تأکید فراوانی شده که سر نوشت و مقدرات یک سال انسان از قبیل ازدواج ، مرگ و مرض ، روزی و ... در شب قدر رقم می خورد اگر امورات یک ساله ما در شب قدر رقم می خورد آیا به قلم اختیار ما این سر نوشت نوشته می شود و به تخییر ما تعیین و تقدیر می می گردد ؟ اگر به تخییر و تقدیر ما انجام می شود آیا فقط شب قدر این اختیار را داریم یا در طول سال این اختیار باقی است ؟ اگر فقط در شب قدر این اختیار هست جبر ما بقی سال چگونه با مختار بودن انسان سازگار است ؟ اگر در طول سال این اختیار هست پس چرا شب قدر مورد تأکید واقع شده است ؟ اگر شب قدر امورات یک ساله نوشته می شود آیا تغییر بردار هست ؟ اگر قابل تغییر هست تقدیر چه معنای دارد و اگر قابل تغییر نیست تخییر چه حکمی دارد ؟ اگر تقدیر به تعیین خداوند است پس اختیار انسان چه می شود و اگر انسان قدرت بر تغییر داشته باشد پس علم خداوند چه می شود خداوند که تقدیر کرده بود ما در فلان سال ازدواج کنیم اگر جور نشد علم خداوند نعوذ بالله سر از جهل و تغییر در می آورد ؟ بلاخره یا انسان مجبور و مقهور تقدیر و تعیین خداوند است که با اختیار انسان سازگاری ندارد و یا انسان مختار و آزاد است تقدیر و سر نوشت یک ساله در شب قدر معنا و مفهومی ندارد ؟
پرسشگر ـ می مستی بنوش مستانه شو مستانه شو
عزیزم اینجا پاتوق گپ و گفتگوست نه دانشکده حکمت و فلسفه علاوه قرن ها جبری و اختیاری ها به سر هم زدن آخر سر چه عرض کنم دست از مقاومت کشیدن بر سر میزه مذاکره سازش نشستن دوختن و بستن یک مقدار از اختیارات را به خدا واگذار کردن و ته مانده اختیارات را هم به من و تو دادن البته ته مانده ش هم مثل ته دیگ سلف سرویس ها نصف دیگی میشه با این اختیارات ته مانده آدما این همه بساط راه انداخته اند می کشند ، می خورند ، می برند ، می پرند ، ... خدا به ما رحم کرده که بیش از این ندادن اگر بیشتر داده بودن این آدم دو پا چه ها که نمی کرد
نکته دیگه
این که اصلا به من و تو چه ربطی داره به قول بعضی ها سرت بنداز پایین به وظیفه ات عمل کن و کاری به نتیجه نداشته باش هر چه پیش آمد خوش آمد شب قدر را قدر بدان و با اختیار یا بی اختیار پی ورد و مناجات های شبانه بنشین و الغوث و الغوث و خلصنا من النار بگو و کاری به کار شهر و کشور و وضعیت اجتماعی و سیاسی و مدیریتی نداشته باش برنامه دیروز ، امروز و فردا را ولش کن در خلصه های عرفانی خود دمی خوش باش چه کار داری با آدمای که بی اختیار گالون گالون شیره بر سر من و تو می مالند و بر پیکره بودجه های میلیاردی شهرمان با اسب سفید می تازند و به بصیرت و هوشیاری مردم حزب اللهی و ولایی و شهیده داده قهقهه مستانه می زنند و من و تو از پی آن مستانه دوان دوان می رویم خودتو بچسب قرآن بر سر بگیر بک یا الله بگو شب تا سحر بیدار باش ، هوش یار باش گر سوی مستان می روی مستانه باش مستانه باش.
حرف دست آخر
این که به من و تو چه قمارخانه و میخانه درش تخته شده و خمارخانه ( کانون های ترک اعتیاد ) و قلیانخانه با ورژن های به روز با مجوز قدرت داران شریعت مدار وارد بازار شده و به دور از چشمتان کمپ های صحرایی و آلاچیق های .... در شهرها به راه افتاده و اصلا به من و تو چه ربطی دارد آمار طلاق روز به روز اضافه میشه طلاق مگه چیه دختر و پسری که تا دیروز دوست هم بودن حالا قهر کردن دیگه خوش و بشی ندارن تمام شد و رفت ، خدا دیگری را به سلامت بداره با یکی دیگه خوش می شین اصلا به من و تو چه که فارغ التحصیلان دانشگاه از کار و زندگی هم فارغ شده اند کار و بارشان شده است همان که همه می دونید و ....بالا و پایین شدن دلار و طلا به تو چه ، بزار برخیا سودش ببرن ، برای کشورمان ارز بیارن و....
پاسخ آخر
حالا معلوم شد مشکل کجاست مشکل اینجاست که من و تو قلم اختیارمان را به دست هزار دستان دادیم که تقدیرمان را رقم بزنن و با سرنوشت من و تو آن کنند که می کنند بزار بکنند هرچه دلشان می خواد تا شاید من و تو از خواب خوش بیدار شیم و هوشیار شیم .
به گزارش «شیعه نیوز» به نقل ازحج، حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان توصیه هایی برای بهره مندی هر چه بیشتر از قرآن کریم ارائه کردند که بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت سروران گرامی
سلام علیکمعلم با ارزش کدام است
آیا در بین علوم مختلفی که ما می شناسیم مانند ریاضی ، فیزیک ، شیمی ، علوم پزشکی و علوم اجتماعی و انسانی و علوم دینی آیا همه این علوم به لحاظ ارزش و اعتبار علی السواء اند یا باهم متفاوت اند اگر متفاوت اند ملاک و معیار ارزش گذاری علوم چیست؟ و توسط چه کسی این ارزش گذاری انجام می گیرد ؟