مراد از انسان قرآنی آن است که از منظر قرآن این انسانی که در مکتب تربیتی قرآن کریم پرورش می یابد و تربیت می شود چه انسانی است و قرآن از چه متود و شیوه تربیتی برای ساختن و پرداختن انسان مورد نظر استفاده می کند
قرآن از موجودی به نام انسان چه تصویری ارایه می نماید و برای رساندن انسان به آن غایت منظور چه طرح و برنامه ای را برای آن تدوین نموده است ؟
موضوعی که طرح بحث می کنیم انسان قرآنی است ،دو دسته از مباحث را دانشمندان ما تقریبا کم و بیش طرح و مورد بحث و گفتگو قرار داده اند ، یکی انسان شناسی در قرآن است که در آثار علامه جوادی آملی قابل پی گیری است مانند (انسان در قرآن و یا تفسیر انسان به انسان ، فطرت در قرآن و ....) ،ایشان در دسته از کتاب های خود به موضوع انسان از منظر قرآن پرداخته است .
برخی از مباحث در حوزه انسان شناسی توسط علامه شهیر استاد مطهری (ره) ،و علامه مصباح یزدی ، طرح بحث شده است مانند انسان شناسی در قرآن ، انسان کامل ، ، انسان سازی در قرآن و... در این زمینه بزرگان دیگری هم قلم زده و آثاری از خود به یادگار گذاشته اند
منتها بحثی که ارایه می شود ، نه انسان شناسی در قرآن و نه انسان سازی در قرآن بلکه موضوع بحث در این محفل انسان قرآنی است.
مراد از انسان قرآنی آن است که از منظر قرآن این انسانی که در مکتب تربیتی قرآن کریم پرورش می یابد و تربیت می شود چه انسانی است و قرآن از چه متود و شیوه تربیتی برای ساختن و پرداختن انسان مورد نظر استفاده می کند
قرآن از موجودی به نام انسان چه تصویری ارایه می نماید و برای رساندن انسان به آن غایت منظور چه طرح و برنامه ای را برای آن تدوین نموده است ؟
اگر ما بخواهیم انسان قرآنی باشیم باید چکار کنیم و از کجا باید شروع کنیم ؟
عزیزان ، ما در دوره زندگی می کنیم که افکار و اندیشه ها فراوانی ما را به سوی خود می خواند از مکاتب مختلف فکری از تجربه گرایی و عقل گرایی تا شهود گرایی برای ما برنامه تنظیم کرده اند و به دنبال ساختن و پرداختن به انسان و ابعاد مختلف زندگی او هستند و همه به دنبال شخصیت پردازی و هویت بخشی به انسان مطابقه یافته ها و آموزه های خود هستند و لذا در عصر شکوفایی نحله و مذاهب مختلف و به برکت بر خورداری آنها از امکانات مادی و تکنولوژی و رسانه های جمعی همه عرض اندام کرده و به سوی خود فرا می خوانند در چنین زمانه ای نمی توانیم خودمان را به مکاتب بسپاریم ، در این دوره و زمانه نمی توانیم خودمان را به کسانی بسپاریم که هویت و شخصیت ما را بسازند در حالی که از اهداف و اغراض آنها و برنامه های آنها خبر نداریم و نمی دانیم ما را از کجا به کجا می برند و با چه وسیله ای و به سوی چه هدف ومقصدی می خواهند ببرند و از سوی دیگر ما نمی توانیم منتظر حوادثی باشیم تا حوادث ما را بسازند ، تا کی انتظار باید کشید؟ تا کی منتظر بمانیم تا یک روزی دستی از غیبی در آید و ما را نجات بدهد ،خب این انتظار انتظار نا به جایی است ،ما راهی نداریم جز اینکه خودمان دست و پا بزنیم و راه بیابیم و ببینیم خود را به چه کسی بسپاریم به دست چه کسی باید تربیت شویم .
ما همینطور هم نمیتوانیم طوری سر خودمان را شیره مالی کنیم که حقایق را نبینیم ،می توانیم خودمان را به بیخیالی بزنیم و فعلا واقعیت ها را نبینیم ، قیامت و حساب و کتاب و برزخ ، فردا ،خدا را این همه چیز را نادیده بگیریم و فعلا خودمان را قانع و راضی کنیم که عبادتی است که انجام می دهیم و خدا رو شکر دنیای به این بزرگی را که کفر و الحاد گرفته است و ما تعدادی بچه مسلمانیم جمع شدیم که نماز می خوانیم روزه می گیریم و الحمدلله حســینی هستیم ، مراسم حسینی شرکت می کنیم و خداهم باید خیلی از ما راضی باشد الحمالله رب العالمین در این دنیای پر آشوب یه تعداد جمعیتی هستند که حداقل قبولش دارند ، و خیلی ها هستند که حتی قبولش ندارند . ما می توانیم با این جور چیز ها فعلا خودمان را راضی کنیم اما نمی شود واقعیت ها را نادیده گرفت ، ما با یک سری واقعیت ها مواجه هستیم ـ یه چاله ای است که می گوییم نه این چاله وجود ندارد و فعلا خودم را راضی نگه میدارم که چنین چاله ای وجود ندارد که چنین آتشی وجود ندارد، چنین حساب کتابی که می گویند فعلا وجود ندارد خودم را راضی می کنم و اقدام نمی کنم که یک روزی بانگ الرحیل می آید می گویند آقای فلان پرونده تمام و خاتمـه، حالا بسم الله بفرما.
بنده از خودم چنین چیزی سراغ ندارم به بانگ الرحیل دل بسپارم و مشتاقانه به دنبالش باشم ؟ بنده ای که از خیلی چیز های کوچکی که در زندگی از دست می دهم دل مشغولم و نگران می شوم مثلا زحمتی کشیدم مقاله ای نوشتم این مقاله به دلایل مختلف از دست خارج می شود تاسف و حسرت از دست دادن یک مقاله را می خورم که یک مقاله را از دست دادم یا موارد مختلف که در زندگی ما اینجور مشاهده می کنیم که ماشین را یک غفلتی کردیم و خورد به جایی و یک تومنی بار آورد ، کل فکرمان را بهم می ریزد در حالی که جبران پذیر است چیز هایی که در یک محدوده زمانی کم جبران پذیریند آنقدر مارا متاثر می کند ناراحتمان می کند گاهی مسائل و مشکلات جزئ زندگی فردی را بهم می ریزد حالا فردا ما از یک جایی سر در بیاوریم یوم الحسره است یوم التغابن ، یوم الفصل ، یوم الجوایز است تازه متوجه می شویم که چه سرمایه های از دست داده ایم ولی ما باید از الان به روز باشیم ، به فکرش باشیم ما نمی توانیم خودمان را به حوادث بسپاریم که این مجالس انشاء الله درست می شود ، کی؟ سن و سال ما رسید به چهل و سن دارد می گذرد خب نا امید باشیم که دیگر نمی شود اینکه معنا ندارد با روآیات و آیات و دستورات عقلی ما سازگاری ندارد و از سوی دیگر همینطوری خودمان را به حوادث و عوامل و مکاتب بسپاریم با حقیقت و واقعیت سازگاری ندارد
ما امروز در این شرایط باید خیلی خیلی بروز باشیم خیلی باید خودمان را آماده کنیم ما خیلی از موارد فکر می کنیم که امام زمان بنا است تشریف بیاورد که این یک وعده قطعی در عالم است و فرموده اند که 313 نفر یار لازم دارد این 313 نفر یار را قرار است که حوادث بسازند یعنی آن قدر اتفاقات بیفتد و در دل این اتفاقات یک پدری یک مادری پیدا بشود و بچه ای را تربیت کند تا بشود یار امام زمان ،فکر می کنید برای رسیدن به مقصود چقدر زمان لازم داریم ؟ ما یک مقام معظم رهبری داریم که کلی دغدغه فکری است برای کسانی که اهل فهم و درک اند البته خداوند حافظ ایشان است انا له لحافظون ، یعنی حفظ می کنیم اما خیلی از موارد این حفظ برای من و شما که نیست حفظ برای عالم است معلوم نیست که برای من و شما اتفاق بیفتد که گاهی کلی فکرمان مشغول است که خدایی نکرده خدایی نکرده جابه جایی اتفاق بیفتد چه می خواهد بشود ؟ خب چگونه باید برای این 313 نفر انتظار کشید تا کی؟ من میگویم اگر به این وضعیت پیش برویم به این راحتی ها قابل تحقق نیست و اتفاق نمی افتد خیلی بدجور مشغول شده ایم همه ی ما دریک فضاهای مختلف داریم زندگی می کنیم فضاهای زندگی ما کمتر به نورانیت قرآن و اهل بیت (ع) به معنای واقعی کلمه ارتباط داره خیلی خیلی فاصله داریم !! چاره چیست؟
چاره این است که لیس اللانسان ماسعی ما باید سعی و تلاشمان را بکنیم و لکن باید بدانیم کجا سعی و تلاش کنیم ؟ وقتمان را کجا هزینه بکنیم ؟ خدا رحمت کند علامه مطهری (ره) یه ابیاتی در یک سری کتاب های خود دارد که در مقدمات خود آورده که می فرماید :
«افسوس هرآنچه بر داشته ایم باختنی است/ نشناخته ایم هرآنچه بشناختنی است
برداشته ایم هرآنچه باید بگذاشت / بگذاشته ایم هرآنچه برداشتنی است »
نچه که باید داشته باشیم نداریم ،آنچه که نباید داشته باشیم انبان پر ساختیم ،و لذا ذهن بنده مشغول شد به اینکه آیا خودت را با توجه به آیات مختلف قرآنی لقد انزلنا علیکم کتابا فیه ذکرکم افلا تعقلون. سوره انبیا آیه 10 به سوی شما کتابی را نازل کردیم که ذکر شما است شما اگر می خواهی خودت ، ظرفیتت ،امروزت ، فردایت را تماشا کنی ، این کتاب را تماشا کن. به این کتاب نگاه کنید شما را به یادتان می آورد که چه هستید. افلا تعقلون .آیا نمی خواهید در این کتاب تعقل و اندیشه کنید؟ قو انفسکم موارد مختلف این ها را سفارش می کند علیکم انفسکم برشما باد بر خودتان ،خودتان را بپایید خودتان را نگه دارید و لذا با توجه به این گونه مباحث احساس کردیم که نیاز داریم خود را بشناسیم و خود را بیابیم بنده خودم هرچیزی قبل از این که به شما عزیزان بخواهم مطالبی را عرضه بدارم خودم به فکر این هستم که خودم برای خودم باشم تا این خروجی های خودم را خدمت شما عزیزان تقدیم کنم دغدغه ذهنی فکری، اولیه بنده نسبت به خودم است خلاصه با این قرآن چگونه می خواهیم معامله کنیم ؟ قرآنی است که کتاب و آئین نامه زندگی شماست بعد از 1400 سال جایی دیگه برای شک و تردید باقی نمانده و معنا ندارد بگوییم معلوم نیست این یک نوع حماقت و شیره مالی بر سر خودمان است بعد از 1400 سال از کجا معلوم درست است درست نیست؟ 1400 سال بالا و پایین شدن ها قدران و پهلوانان آنان که می توانستند حرف بزنند در مقابلش ایستادند حرف زدند تاکار به جایی می رسد پاپ دستور میدهد این کتاب را آتش بزنند یعنی دشمنی ها تا به این حد ، این کتاب هنوز زنده است ، نه به معنای زنده بودن پیشرو است زنده ای که روز به روز هرچقدر علم پیشرفت می کند به شکوفایی و عظمت این قرآن افزوده می شود .
انسان قرآنی نیازمند اندیشه قرآنی است ، ما اگر بخواهیم انسان قرآنی باشم ابتدا باید اندیشه قرآنی را پیدا کنیم ببینیم که قرآن چگونه اندیشیدن را به ما یاد می دهد با توجه به اینها یک سری سوالات مهم و اساسی در مورد انسان و ابعاد مختلف وجودی او وجود دارد که نیازمند کاوش و تحلیل و بررسی است در یک نگاه کلان به حوزه انسان شناسی قرآنی ما از را از تمام مکاتب و اندیشه های متفکران عالم بی نیاز می کند
، ما کاری به این که فلاسفه درباره انسان چه گفتند عرفا درباره انسان چه گفتند؟ روانشناسان درباره انسان چه گفتند؟ نداریم آنها خودشان را یافتند باتوجه به یافته های خودشان از خودشان حرفی زدند اینها اثرات افکار و اندیشه های خودشان است که راهی را رفته و به یک نتیجه ای رسیده اند اما هرکسی به اعتقاد بنده انسان شناسی خودش را دارد یعنی خودش باید خودش را پیدا کند یعنی انسان شناسی ابوعلی سینا ، ملاصدرا و.. به درد من نمی خورد . من یک انسان هستم و او هم انسانی دیگر او یک ظرفیت ، نیاز و روش دارد و من هم ظرفیت و نیاز مخصوص به خود را دارم.هرکسی نوع تکلیف خاص خودش را دارد حتی به پیامبر فرمود پیامبر تو حق نداری انسان شناسی که خودت داری را به این ها بیان کنی سوره نحل آیه 44 .فرمود پیامبر به تو ذکری را نازل کردیم بِالْبَیِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ النحل : 44 چه چیزی را قرار است برای مردم بیان کنی ؟ آنچیزی که را برای مردم بیان کن که برای آنها نازل کرده ایم در این آیه شریفه تأمل لازم دارد کانه قرآن یک بار بر پیامبر نازل شده است ویک بار هم به تعداد همه انسان ها نازل شده است و لذا از آن به ذکر نام برده می شود و می فرماید شما را در قرآن به یاد آوردیم به پیامبر می فرماید ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ را بیان کن نه آنچه که بر تو نازل شده است و آن هم به گونه ای بیان شود که بستر ساز تفکر آنها بشود و خودشان خودشان را بشناسند و بیابند و آنها خودشان به نتیجه برسند و از راه فکر کردن ، خودشان را پیدا کنند بنا نیست تو آنها را پیدا کنی هر فردی باید خودش خودش را پیدا کند و ما باید خودمان را جستجو کنیم ببینیم در کجای عالم هستیم .
بزرگترین آیت خداوند در نظام آفرینش انسان است ،کدام انسان تک تک انسان ها یعنی تک تک موجود انسانی بزرگترین آیت خدا در نظام آفرینش است .
تو نامه خدایی آن نامه سر بمهر بدار مهر نامه ببین تا در او چه ها ست
در آیات قرآنی موارد مختلفی می فرماید وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ وَ لا تَکُونُوا أَوَّلَ کآفر بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتی ثَمَناً قَلیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ البقرة : 41 مواظب باشید اگر قرار است خود فروشی کنید که بدون تردید هم خود فروشی میکنیم فرمود خود فروشی بکنید اما ارزان فروشی نکنید به چیز مفت و بی ارزش خودتان را از دست ندهید اگر قرار است خود فروشی کنید خداوند بارها فرموده است که خریدار شما منم ،یک مشتری مانند من دارید اگر قرار است بفروشید خب به من بفروشید و بامن معاوضه کنید کلی سود بگیرید إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ التوبة : 111
من در نظام آفرینش کجای عالم قرار دارم نقش من ، رتبه ی من چیست ، چه وظیفه و رسالتی بر عهده من گذاشته شده است؟ باید چکار بکنم؟ برای اینکه خودم را بیام و به رسالت و اهداف و رسالت خودم آشنا شوم چه اقدامی کردم تا الان بعد ازین مدت طولانی چه بودم؟ چه شدم ؟ و باید چه می کردم ؟و چه می شدم؟ اینها سوالاتی است که ما نمی توانیم از کنار آنها رد شویم امام علی (ع) می فرماید :«رحم الله امرء علم من این ، فی این ، الی این » خدا رحمت کند آن کسی را که بداند از کجاست در کجاست و به کجاست؟ ما رفته ایم پیش کسی و می خواهیم قیمت مارا مشخص کند تا بفهمیم چند می ارزیم؟ الان قیمت ما چیست و با چه چیزی می توانیم معاوضه کنیم ؟ با ریاستی، پولی ، شخصیتی و... خلاصه ما که می خواهیم خودمان را بفروشم به چه متاعی می خواهیم بفروشیم ما عمرمان را باید برای چه چیز هایی قربانی کنیم ؟ زندگی و لحظات شیرین حیات را به چه بهایی به چه کسی باید بفروشیم؟ برای اینکه ارزان فروشی نکنیم چه باید بکنیم؟ چگونه نرخ خود را در بیاوریم که نرخ ما چقدر است ؟ من کی هستم؟ گاهی کلی از عمرمان را هزینه کردیم شدیم ریاضی دان ،شیمی دان ، قرآن دان و مولکول شناس کلی هزینه گذاشتیم عمرمان را ، پولمان را ، جوانیمان را ، دستاورد پدر و مادرمان را ، خون دلها خورده ایم و مشکلات دیدیم تا شدیم حشره شناس، سنگ شناس خیلی بهای سنگینی به آن دادیم کم بهایی نیست بعد می گوییم خب الحمدالله رفتیم ولی از خودت چی سر در می آوری؟ از لایه های درونی خودت چی سر در می آوری که چی داری چی نداری؟ عمرمان را فقط بگذاریم پول دربیاوریم !
وقتی از من می پرسند تو کی هستی ؟ من یعنی مسول فلان اداره من یعنی فرزند فلان آقا و فلان خانم ، این تعریف من است اگر از خودمان غافل باشیم و بخواهیم خودمان را تعریف کنیم اینگونه تعریف می کنیم من پسر فلانیم من فلان اداره ایم من فلان کاره ام یعنی به جای اینکه خودم را معرفی کنم کار و موقعیت خودم را معرفی می کنم چون توان تعریف خودم را ندارم اما اگر بخواهم خودم را تعریف کنم می گویم انتم الفقرا الی الله این را نیز اگر بفهمیم خیلی است این را نیز نمی فهمیم باید بگوییم من یک پنجاه ،شصت کیلو استخوان و گوشت و پوست که جمعیتی هم در درون این ها تشکیل شده و شده من، این است که ما باید دنبالش باشیم تا بدانیم چه هستیم ؟ ظرفیت ما تا کجاست ؟ ما تا کجا می توانیم پر بکشیم؟ منی که حتی ثانیه بعدی را از خود خبر ندارم این چه نوع بودنی است ؟ منی که با یک ضربه تمام سیستمم بهم می ریزد همه داده هایم می پرد این چه نوع شکوفایی است ؟ بذری از گندم را میکارند که همان یک عدد 300 گندم می دهد که بین آنها چند تایی خراب در می آید اما او تبدیل به چندین برابر خود میشود این قدر شدن برای خودش است انقدر وجودش پوک نیست که با ضربه ای از بین برود اما ما بنده خودم را عرض می کنم که با یک ضربه تمام می شود یعنی هرچه داشتی یک آن خاتمه ، انسان یعنی این؟ کلی محفوظات و اطلاعات در پیچ خم این اطلاعات گمیم و نمیدانیم که کجا باید برویم گاهی این مفاهیم آنقدر انسان را از خود دور می کند و فضای ذهنی و فکری ایجاد می کند که نمی داند کجاست ! من میگویم خداوندا می فرمایی بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَةٌ القیامة : 14 اما وقتی خودم را نگاه می کنم می بینیم خودم در خودم گمم ، کجا را پیدا کنم؟ آیا ما همینیم یعنی ما خودمان نمی توانیم تبدیل به یک من دیگر بشویم ما نمی توانیم اندازه یک حبه گندم باشیم که تبدیل به سیصد تا چهارصد تا گندم می شود ؟ این گرفتاری ما است حد شدن ما تا کجاست؟ برای شدن متعالی چه باید کرد؟ حالا که می خواهیم بشویم چه باید بکنیم ؟ از کجا باید شروع کنیم ؟
مهمتریم دارایی من چیست؟ ایمانم ؟ محبتم ؟ بچه ام ؟ معرفتم؟ فطرتم ؟وجدانم ؟ زندگیم ؟مهمترین دارایی تو چیست که نمی خواهی با هیچ چیز عوض کنی؟ بچه های جبهه را ببیندید زمانی جبهه می رود جبهه رفتن یعنی یک عقبه بزرگی از علایق را بریدن خیلی کار سختی است کسی که میداند آنجا بمب هست، گلوله هست ، می دانید چقدر از علایق را باید قیچی کند؟ نه پدر ،نه مادر ،نه بچه، نه دوست ،نه شکم، نه خواب ،نه اندیشه، یعنی هیچی .خب بمان درس ات را بخوان پول بگیر صاحب زن و بچه شو پدر ، مادر این همه علایق را داری قیچی می کنی و میروی ؟ با این کار می خواهی به چه چیزی برسی؟ این همه دارایی را دادی تا چه دارایی بدست آوری؟ یه چیزی باید در آن باشد وگرنه آدم به همین راحتی از علایق دست نمی شوید پدر و مادر ، محبت ، عواطف ، بچه و همه اینها به کنار می رود چرا ؟ مهمترین دارایی ما چیست؟ برای حفظ این دارایی ها چه باید کرد ؟این دارایی ها قرار است بماند نماند؟ اگر قرار است بماند چه باید کرد ؟ عرض کردیم که ما با یک واقعیتی مواجهیم اما اگر با واقعیت ها مواجه نبویدم آدم اینگونه حرف نمی زد فردا روزی است که جلوی چشممان است با خواب زدن خودمان که نمی توان به خواب رفت که فردا روزی حساب نیست ؟ قیامت نیست ؟ فردا ، روز حساب می گوییم که خدا با این همه انسان می خواهد چه کند ؟ حیف نیست که انسان خودش را اینگونه معامله کند ؟ الان میگویند اگر زمین خوب داری نباید بذری نا معلوم که معلوم نیست فردا چه می خواهی درو کنی بکاری ما باید پاسخگوی خودمان باشیم اینها سوالاتی بود که ما درگیرش هستیم و در این انسان قرآنی به دنبال اینیم که ما چگونه می توانیم درباره این انسان با منطق قرآنی و عترت علیهم السلام حرف بزنیم ما سه حوزه وجودی را در انسان به حول قوه الهی مورد کنکاش قرار می دهیم با سه حوزه و چهار رابطه بحث را پی گیر خواهیم بود .
جزاک الله خیرا
دعا بفرمایید بتونم این راه رو ادامه بدم