آزمونی دوباره

باز آزمون بندگی یک سال گذشت و از گذشت های خود نگذشتیم همان هستیم که بودیم در تعجبم همه عالم در تحول ودگرگونی است اما شجاعی ثابت و راکد مانده است مثل حوض آبی می ماند که نه تبخیر ونه تقطیر به حریم وجودیش راه ندارد ماندم در خودم در فعال و رفتارها و افکار و اندیشه های خودم ، خیلی در کوچه پس کوچه های وجودم search کردم شاید از این معما رمز گشایی بکنم که چرا نمی توانم مدیریت تغییر و تحول سر زمین وجود خودم را مدیریت کنم حاکمان نالایق ، منیت طلب ، بی درد و بی خاصیت ، تنبل و کسل ، بی رمق و بی نشاط ، مغرور و حسود و .....

   الی ماشالله همه بدهای عالم در کشور وجودیم مسؤلیت دارند هر کدام به نوعی با حماقت ریاست می کنند خیلی در مانده و وامانده ام با این حاکمان وجودیم چه باید بکنم چگونه می شود بر علیه آنها قیام کرد چگونه می شود آنها را از پست های کلیدی delete کرد گاهی در کوچه پس کوچه های زندگیم سر و صدا را ه می اندازم جمعیتی را به کوچه ها می کشانم اما بااین جمعیت نمی شود صندلی چسب های با چسب راضی را کند چه باید کرد دلم می خواهد لحظه ای در کشور وجودیم نباشم از این که می بینم حاکمان بی لیاقت بر وجودم حکومت می کنند سخت از خود و کشورم بیزارم ، رنج مبرم اما کاری از دستم بر نمی آید نه ناله های شبانه گره از کار گشود�