نو شدن سنت و قانون نظام آفرینش است و عالم امکان آن به آن در حال نو شدن است و از یک مرحله ای به یک مرحله جدیدی گام بر می دارد ولی خداوند احدیت به فضل و حکمت خود خواسته هر از چند گاهی این نو شدن را محسوس آدمیان کند مانند به خواب رفتن درختان و گیاهان و بعضی از حیوانات و حشرات و با نو شدن سال بار دیگر خواب رفته گان بیدار می شوند و این نو شدن طبیعت یک فرصت است برای خواب رفته گان که با قطار عالم طبیعت هم قطار شوند واز قافله نو شوندگان عقب نمانند نو شدن خصوصیات و ویژگی های دارد که همواره منشأ رشد و ترقی و تعالی است
نو شدن یک فرایندی است که با حرکت و تحول و تغییر همراه است در حرکت نشاط و شادابی است در حرکت حیات است و زندگی در حرکت رشد است و ترقی در حرکت اراده است و برنامه در بهار طبیعت می توان این حقیقت را به عیان مشاهد نمود
هر روز نو روز است چرا که روزی نیست که در حال نو شدن نباشد اما نوروز که آغاز یک جریان طبیعی است پیام خاص خود را دارد و اهل بصیرت و آگاهی از زاویه دیگری به روز نگاه می کنند
نوروز را منشاء زیبایی ها و طراوت و شادابی ها می دانند چرا که درختان و گیاهان به ظاهر خشک بی طراوت نشاط می یابند و بدن ها لخت و عریان به لباس زیبای برگ و شکوفه و گل آراسته می شود و چند ماه سکون و سکوت و بی تحرکی به تحرک و جنب و جوش تبدیل شود
و الفجر و الیال عشر
امید ها جوانه می زند و شکوفه های انتظار می روید بهاری دوباره از راه می رسد بهاری بهاری ، با طراوت ، زیبا و تماشایی ، آری اراده های آهنین ، ایمان های پولادین ، افکار و اندیشه های نورانی پنجره های فولادین را شکستند و از زیر چکمه های آهنین سر بر آوردند و حقانیت را به نمایش گذاشتند و آن روزی که عالم در ظلمت فرو رفته بود و باد صرصر بوستان بشری را خزان کرده بود حلقوم حق گو شکافته می شد و فکر عدالتخواه به تیر سهمناک تحجر و ترقی خواهی تیر باران می شد ، انسانیت را به مسلخ کشانده و فضیلیت و ارزش را به دار آویخته بودند ، پرده حیاء و عفت و پاکدامنی تکه پاره کرده بودند صدای روح خدا در آسمان بشریت طنین انداز شد ظلمت ها را درید ، پنجه در سیاهی ها انداخت و غل و زنجیر های زشتی و رذیلت ، حقارت و پستی و سر سپردگی و بردگی طواغیت را از دست و گردن مردم باز کرد
نفس مسیحای ، ید بیضایی و ایمان معجزه آسایی او تمام بافته های حیله و تزویر و ریای فرعونیان را در هم پیچید و در تاریخ بشریت بعد از قرن ها خاطره خوش عدالت ، فضیلت ، همیت ، ایثار ، شهامت ، شهادت ، حیاو عفت ، علم و دانایی و توانایی و نام نام آوران و خوش نامان تاریخ عیسی ، موسی ، ابراهیم ، محمد صلوات الله علیهم اجمعین را در کره خاکی زنده کرد
آری امام روح الله که روح ها فدایش باد حیات به یغما رفته ی بشریت را باز گرداند و ارزش های دفن شده را از زیر خروارها زشتی و پستی و بی ایمانی بیرون کشید
او رفت با قلبی آرام و نفس مطمئن و ضمیری امیدوار به من و تو و آیندگان که نخواهند گذاشت این آبرو و شرافت بار دیگر به دست نا اهلان و نامحرمان به غارت رود.
امروز من و تو که به حیات او حق حیات یافته ایم و به نور ایمان او به نورانی شده ایم باید پاسدار کرامت و شرافت و عزت و عظمت خود باشیم که بار دیگر ما را تحقیر نکنند ،و سر سپرده طاغوت ها نکند .
آری من و تو باید از حق کرامت ، عزت و عظمت و شرافت و ایمان و معنویت خود دفاع کنیم و اجازه ندهیم دروغ گویان و حیله گران ، بی تفاوت ها و خنثی ها بر سر نوشت من و تو مسلط شودند و برای من و تو تصمیم بگیرند .
اگر من و تو از خود حراست و پاسداری نکنیم قطعا بدانید که دیگران از ما پاسداری نمی کنند.
من و تو با آرمان های والای اماممان و شهدایمان و رهبر عزیزمان عهد می بنیدیم که خون خود را به پای درخت شکوه و سربلندی و عزت و عظمت اهداء کنیم و با بصیر ت و هوشیاری از دست آوردهای بلند اماممان ، شهداء مان و خلف صالح اماممان پاسداری کنمی
دهه فجر بر تمام فجر آفرینان و فجر بانان و فجر یاوران و فجر باوران مبارک باد
غروب خورشید نبوت
آسمان و زمین با تمام بزرگیشان این روزها است که کوچک می شوند و کم وزن و سبک ، زمین تاریک می شود و ظلمانی و ظلمانی به گونه ای که دیدن سخت دیده آزار می شود چشم ها فروغ خورد را از دست می دهند و این همه حقایق پشت پرده ظلمت فرو می رود آری زمین کم می شود چه کم شدنی ، تاریک می شود چه تاریک شدنی ، کوچک می شود چه کوچک شدنی این کیست که به زمین و آسمان این همه بهاء و ارزش و وزن داده بود و او کسیت که به وجودش زمین محل آمد و شد ملائکه الهی قرار گرفته بود و به یمن قدومش عرشیان فرشی شده بودند و فرشیان عرش نشین او که بود که وجودش نور آسمان و زمین بود و به نورش حقایق عالم هویدا و پرده های شک و ریب و ظلمت و تاریکی دریده شده بود او رفت اما افسوس و هزاران افسوس که نه زمین تاب تحملش داشت و نه آسمان از تحمل دوریش هر دو بی تاب بودند یکی برای ماندنش و دیگری برای رفتنش یکی برای دیدنش و دیگری برای راندنش یکی مشتاق حضورش و دیگری خسته از وجودش او که مهر از دستش مهربانی دیده بود ، عدل به وجودش اعتدال یافته بود و عشق عاشق و دلباخته شده بود ، شرافت به وجودش شرف یافته بود و فضلیت به او لباس فضلیت به تن کرده بود و شهامت و شجاعت از صبر و استقامت او کام سیراب کرده بود و موت به وجودش حیات یافته بود آری او که از هر بزرگی بزرگتر و از هر زیبایی زیباتر و از هر پاکی پاکتر و از هر نوری نورانیتی و در یک کلمه او همان بود که به وجودش زمین وزن و خورشید نور و اسمان تراوت و شادابی و بشریت انسانیت و آزادی یافته اند
ای پیام آور زیباترین گل واژه های عالم هستی ای آن که به وجودت حیات حیات یافت و به نورت نور روشنایی گرفت .ای همیشه زنده و روشن و تابنده کاش می شد یکبار برای یک لحظه طلوع می کردی تا فروغ وجودت نفس های بی جان و جان های بی روح و روح های بی طراوت را جانی دوباره می دمید و خسته گان شب های تار را قوتی دیگر می بخشید
خدایا ، مهربانا اگر با نام تو آشناییم او یاد داده است و اگر نشانی از تو دارم او نشانم داده است و هر چه دارم به کرم او عطایم شده است جز او عطای او هیچ ارزشی در خود سراغ ندارم
خدایا برای چه بخواهم که سزاوار او باشد و تو عطا نکرده باشی می دانم هر چه از ارزش ها و فضلیت ها و خوبی ها تصور کنم قطره در قابل داده های دریایی تو است اما خدایا دلم می خواهد او را به نام کریمت کرامتی بخشی که سزاوار کرامت تو است . مقامی و مرتبتی بخشی که سزاوار مرتبت و مقام توست
رحلت حضرت محمد مصطفی صلی الله و ملائکته و انبیائه و رسوله و اولیائه و صلوات المصلین علیه و آله را و شهادت فرزند با کرامت صادق آل محمد را به تمام زمینیان و حقیقت جویان و تشنه گان حیات تسلیت می گویم
ادامه مطلب ...
نقد خطبه مراد زهی قسمت دوم
هیچ ملکی در آسمان نیست مگر این که عمر را احترام می کند و شیطانی در روی زمین نیست که از عمر می ترسد
ادامه مطلب ...
قَدْرُ الرَّجُل عَلی قَدْرِ هِمَّتِه.
قدر هرکس به قدر همّت اوست.حکمت 47/1
. ما رَفَع اِمْرَءاً کَهِمَّتِه.
(هیچ) چیزی بسانِ همّت، آدمی را به اوج نبرد.حدیث 9707/2
مَن بَذَل جُهْدَ طاقَتِه، بَلَغ کُنْه اِرادَتِهِ.
کسی که تمام همّت خود را بهکار گیرد، به اوج ارادة خود رسد.
سران ممالک اسلامی از پند بزرگ پروردگار پند بگیرند که
سیعلم الذین ظلمو ا ای منقلب ینقلبون
ادامه مطلب ...