اسباب تبادر وجوب
در درس گذشته بیان شد که وجوب ناشی از شدت اراده و مستحب ناشی از اراده ضعیف است و در مقام اثبات برای تشخیص و تمییز اراده ضعیف و قوی باید به قرائن و مقارنات و شواهد مراجعه شود در صورتی که قرائن و مقارنات موافق با اراده قوی بود حکم به وجوب می شود و اگر مقارن با اراده قوی نبود حکم به استحباب می شود
درس بیستم ـ موضوع له صیغه امر
اسباب تبادر وجوب
در درس گذشته بیان شد که وجوب ناشی از شدت اراده و مستحب ناشی از اراده ضعیف است و در مقام اثبات برای تشخیص و تمییز اراده ضعیف و قوی باید به قرائن و مقارنات و شواهد مراجعه شود در صورتی که قرائن و مقارنات موافق با اراده قوی بود حکم به وجوب می شود و اگر مقارن با اراده قوی نبود حکم به استحباب می شود
آنچه گفته شد مربوط به جایی بود که قرائن و شواهدی وجود داشته باشد سخن در مجال در این است که اگر قرائن و شواهدی نبود و نشد تشخیص داد که اراده قوی است یا ضعیف است وظیفه چیست ؟ آیا اصلی در مورد وجود دارد که وظیفه را معین نماید ؟
دیدگاه مشهور
مشهور و معروف این است که اگر قرائن و مقارناتی نبود متبادر از صیغه امر وجوب است و لکن در سبب تبادر علماء اختلاف نظر دارند که در مجموع 5دیدگاه در مورد وجوب بیان شده است
1. سبب تبادر دلالت لفظی است یعنی صیغه امر برای وجوب وضع شده است
2. صیغه امر انصراف به وجوب دارد
3. صیغه امر کاشف از اراده حتمیه است به دلالت عقلی
4. مقتضای مقدمات حکمت آن است که صیغه امر حمل به وجوب شود
5. مطلق امر موضوع برای وجوب اطاعت است به حکم عقل
دیدگاه اول
عده ای گفته اند دلالت صیغه امر به وجوب به دلالت لفظی است به این معنا که واضع صیغه امر را در معنای وجوب وضع کرده است . دلیل بر این که صیغه امر در وجوب وضع شده است تبادر است .
نقد دیدگاه
موضوع له هیئت و صیغه امر ـ افعل ـ انشاء بعث است نه وجوب و انشاء بعث مشترک بین وجوب و ندب است وقتی موضوع له اعم از وجوب است چگونه صیغه امر دلالت بر وجوب می کند
دیدگاه دوم
اگر چه صیغه امر برای وجوب فقط وضع نشده است و لکن در اثر کثرت استعمال یا غلبه وجودی و یا به علل دیگر ذهن انسان از شنیدن صیغه امر به وجوب انصراف پیدا می کند
نقد دیدگاه دوم
انصراف یا به خاطر کثرت وجود است یا به دلیل کثرت استمعال است و هر دو در جانب امورات مستحب هم وجود دارد بنابر این صرف کترت استعمال یا وجود نمی تواند دلیل بر انصراف صیغه امر به وجوب باشد
دیدگاه سوم
موضوع له صیغه امر اگر چه وجوب نیست و لکن به حکم عقل کاشف از معنای حتمی و اراده جدی است به این معنا که وقتی عقل طلب و طالب و مطلوب را ملاحظه می کند از مجموع آنها وجوب را استنباط می کند و اراده جدی مولی پی می برد
نقد دیدکاه
کشف عقل بدون ملاک نیست به این معناکه هر جا عقل حکمی را کشف و استخراج و استنباط می کند ناشی از ملاک و علتی است و آن ملاک یا این است که می بیند صیغه امر را برای وجوب وضع کرده اند یا انصراف به وجوب دارد یا از باب مقدمات حکمت حکم وجوب را کشف می کند دو ملاک اول که تمام نیست و نقد شد و ملاک سوم که مقدمات حکمت باشد بر گشتش به دیدگاه چهارم است که بیان خواهد شد
دیدگاه چهارم
مقتضای مقدمات حکمت ـ مولی در مقام بیان است و قرینه ای بر خلاف نصب نکرده است ـ آن است که صیغه امر دلالت بر وجوب می کند .
توضیح مطلب
همان گونه که بیان شد اراده وجوب از اراده استحبابی به شدت و ضعف متمایز می شوند به این که معنا که اراده وجوبی و استحبابی هر دو اراده اند و از این جهت هیچ فرقی ندارند و تنها تمایز اراده استحبابی از وجوبی به ضعف بر می گردد و این ضعف چیزی غیر از اراده است یعنی ما به الاشتراک غیر از مابه الامتیاز است آنچه وجوب و ندب را مشترک می کند اصل اراده است و آنچه آن دو را از هم جدا می کند شدت و ضعف است که خارج از ذات اراده است .
اراده وجوبی اراده خالص است و حد و مرز ندارد بر خلاف اراده ندبی که محدود به حد ضعف است به این معنا که اراده ندبی به حسب ظاهر مرکب و ممزوج از دو چیز است یکی اراده و دیگری ضعف بنابر این صیغه امر خود به خود بدون عامل دیگری دلالت بر وجوب می کند نیاز به چیزی ندارد چون حد و مرز ندارد تا متکلم در مقام بیان آن حد و مرز را بیان کند بر خلاف ندب که صرف اطلاق کلام کفایت نمی کند چون حد شئ خارج از خود شئ است و بیان شئ بیان حد شئ نیست و لذا لازم است متکلم علاوه بر بیان خود اراده حد آن را که ضعف است در امور ندبی بیان کند .
نقد دیدگاه
آنچه در مورد وجوب و ندب گفته شده است ناشی از بی توجهی به حقیقت اراده و تشکیکی بودن آن است صاحب نظریه چنین پنداشته است که ندب مرکب از اراده و ضعف است و ضعف چیزی خارج از خود اراده است به همین جهت مابه الامتیاز را غیر از مابه الاشتراک دانسته است در حالی که ما به الاشتراک همان مابه الامتیاز است یعنی اراده ضعیف از اراده قوی به خود اراده متمایز می شود نه به اراده و چیزی غیر از اراده همان گونه که نور ضعیف و نور قوی به خود نور شناخته می شود نه به نور و تاریکی بنابر این ضعف هم مثل شدت از سنخ و جنس اراده است و ضعف یک امر وجودی نیست که منظم به نور شود همان گونه که شدت یک امر وجودی منظم به نور نیست بلکه نور ضعیف مانند نور قوی نور است نه این که مرکب از نور و ضعف باشد همان گونه که نور قوی هم مرکب از نور و قوت نیست بنابر این همان گونه که نسبت به اراده ضعیف متکلم باید بیان کند نسبت به اراده قوی هم باید بیان کند و فرقی از این جهت بین اراده ضعیف و قوی وجود ندارد .
دیدگاه پنجم ـ دیدگاه بر گزیده
از منظر عقل مطلق امر موضوع برای وجوب اطاعت است یعنی در هر امر لازم است اطاعت شود و نا فرمانی از آن موجب استحقاق عقوبت است مگر این که احراز شود که طلب مولی طلب ندبی است و این که علماء فرموده اند صیغه امر ظهور در وجوب دارد به این معنا است
به عبارت دیگر وظیفه مولی انشاء بعث و صدور امر و فرمان است و اما این که این امر واجب است یا مستحب جزء وظایف مولی نیست بلکه وظیفه عبد است که تلاش کند تا به اوامر مولی پی ببرد و مطابق آنچه برایش معلوم و آشکار شد عمل نماید و اگر برایش معلوم نشد به مقتضای حکم عقل وظیفه اش عمل به دستور مولی است و امر مولی نباید بدون جواب ترک شود