فاطمه کوثر معرفت ناب

قرآنی - علمی ، اخلاقی ، کلامی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و هنری

فاطمه کوثر معرفت ناب

قرآنی - علمی ، اخلاقی ، کلامی ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و هنری

دلایل ضرورت امامت ـ قاعده لطف

بحث های مقدماتی

1. روش شناسی ( عقلی تجربی ، عقلی برهانی ، عرفانی ، نقلی ) با رویکردهای مختلف فلسفه سیاسی ، جامعهشناختی ، تاریخی تحلیلی ، با رویکرد آزاد انسان شناسی

2. اهمیت لزوم بحث از امام شناسی ( دفع شبهه دامن زدن به اختلافات ، بحث امام شناسی یک بحث درجه دو است)

3. پیش نیازهای بحث ( انسان شناسی ، مبدأ شناسی ، نبوت شناسی ، فرجام شناسی)

بحث های مقدماتی

1. روش شناسی ( عقلی تجربی ، عقلی برهانی ، عرفانی ، نقلی ) با رویکردهای مختلف فلسفه سیاسی ، جامعه شناختی ، تاریخی تحلیلی ، با رویکرد آزاد انسان شناسی

2. اهمیت لزوم بحث از امام شناسی ( دفع شبهه دامن زدن به اختلافات ، بحث امام شناسی یک بحث درجه دو است )

3.    پیش نیازهای بحث ( انسان شناسی ، مبدأ شناسی ، نبوت شناسی ، فرجام شناسی)

 دلایل ضرورت وجود امامت از نظر متکلمان اسلامی

ضرورت وجود رهبر و امام  برای سامان دادن به نیازهای فردی و اجتماعی و مادی و معنوی در جوامع بشری امری بدیهی و غیر قابل انکار است و لکن آن چه مهم است بدان پرداخته شود این است که آیا امام باید منصوب از طرف خداوند باشد یا یا با وجود راهنمای های پیامبر و وجود کتاب قرآن در بین مردم نیازی به امام منصوب از طرف خداوند نیست .

یکی از مباحثی که بین علمای شیعه و سایر مذاهب اسلامی در قرون متمادی موجب چالش و دردگیری بوده و متاسفانه جنگ های خونینی را در بین  مسلمانان براه انداخته است مسئله امامت منصوب از طرف خدا بوده است و لذا بایسته است خردمندان و دانشمندان بدون پیش داوری و تعصب و لجاجت به این مسئله مهم و حیاتی توجه ویژه نموده  و بدور از حب و بغض ها کاووشی عالمانه و محققانه در این راه نموده و حقیقت ماجرا را از دل تاریخ هزار و چهارصد ساله به بیرون بکشند  و امت اسلامی را از سرگردانی و حیرت نجات دهند و راه حق را برای رستگاری و سعادت به طالبان حق و حقیقت آشکار نمایند .  در این نوشتار سعی ما بر آن است که بدور از حب و بغض و تعصب جاهلانه نگاهی اجمالی به ماجرای بس غم انگیز و پر ماجرا امامت داشته باشیم امید است که مورد توجه جویندگان حقیقت قرار گیرد.

برای اثبات ضرورت وجود امام از سوی متکلمان اسلامی از فرق مختلف اسلامی ادله بیان شده است که تحت دو عنوان کلی ادله عقلی  و نقلی قرار می گیرد

دلایل  عقلی بر ضرورت وجود امام

1.  قاعده لطف [1]

2.  قاعده امکان اشرف [2]

3.  حراست و پاسداری و تبین و تفسیر نظام معرفت دینی [3]

4.  اجرای قوانین و حدود اسلامی[4]

5.  وجوب دفع ضررهای بزرگ  [5]

6.  برهان تقابل قطبین

7.  ادله ضرورت وجود نبی در مورد امام هم جاری است

8.  وصول به امنیت جامع و کامل

9.  تخلق به اخلاق الهی

10.     لازمه نظام احسن

11.     میزان در اعمال و رفتار و معارف و فصل الخطاب. استدلال هشام بن حکم در مناظره درمورد چشم و گوش و عقل و قلب

دلایل  نقلی بر ضرورت وجود امام

1.  آیه اولوالامر[6]

2.  حدیث من مات [7]

3.  اجماع صحابه [8]

توجه به این نکته لازم است که تمام کسانی که قائل بر وجوب وجود امام هستند وجود امام را منصوب از طرف خدا نمی دانند و قائل به وجوب عقیدتی آن نیستند بلکه  ضرورت وجود آن را از نگاه فلسفه سیاست مورد تحلیل و بررسی قرار می دهند

دلیل اول بر ضرورت و جود امام « قاعده لطف »

کیفیت استدلال

نصب امام از طرف خداوند لطف در حق عباد است و لطف واجب علی الله است پس نصب امام واجب علی الله است

بیان صغری

نصب امام در حق عباد لطف است چون از ضروریات بشری است که اگر جامعه بر خوردار از رهبر شایسته و عادلی باشد آن جامعه از توحش و فروپاشی در امان می ماند و هرج و مرج با اجرای حدود و عمل به قوانین بر چیده می شود و راههای نا امنی مصدود می گردد و زمینه های اطاعت از اوامر الهی فراهم می شود و بساط فحشی و منکرات و اعمال منهی عنه جمع می شود و همین امر بندگان خدا را به خدا نزدیک می کند و از آنچه موجب بعد از خدا است بندگان خدا در امان می ماند  بنابر این نصب امام لطف است در تکالیف عقلیه و تکالیف شرعیه

بیان کبری

در بحث نبوت گذشت که لطف بر خداوند واجب است و مقتضای حکمت و رحمت عامه او این است که در حق بندگان آنچه که مقرب به طاعت و مبعد از معصیت می شود و به حد سلب اختیار از انسان نمی رسد در اختیار بشر قرار دهد

1.   تنبیه

عده ای گفته اند نصب امام لطف است در تکالیف عقلیه به این بیان که عقل حکم می کند که عدل حسن است و ظلم قبیح است و خیانت بد است و هکذا اگر امامی نصب شود عدل را در جامعه پیاده می کند و جلوی ظلم را می گیرد و دست خیانتکار ومتجاوز را قطع می کند پس وجود امام لطف است در حق احکام عقلیه[9]

طبق این دیدگاه امامت اعم از نبوت و امامت است جناب سید مرتضی می فرماید : لافرق بین ان یکون الرئیس الذی اوجبناه متحمل الشرعیه او لا یکون کذلک طبق این بیانی که شد فرق ندارد ریئس دارای شریعت باشد یا نباشد یعنی نبی باشد یا امام.

عده دیگری گفته اند لطف است در حق تکالیف شرعیه [10]بیان لطف بودن در حق تکالیف شرعیه این است که خداوند احکامی را تشریع نموده است که نیاز به بیان دارد همه وجوه احکام برای بشر از طریق وحی  بیان نشده است و اگر بیان شده است با دسیسه ها ی شیطانی در اختیار بشریت قرار نگرفته است و لذا برای جلوگیری از خلاء موجود در تبین احکام ، لازم است خداوند  کسانی را برای بیان احکام و اجرای آنها منصوب کند تا جامعه گرفتار هرج  و مرج قانونی نشود هر عالمی مطابق استنباط خود حکمی صادر نکند و  اختلافاتی که امروزه دامن گیرعلمای اسلام  شده است و در بواب مختلف فقهی فتاویی متعدد دیده می شود همه اینها ناشی از نبود امام است .

طبق این نگاه امامت می شود خاصه چون امام مبین احکام شریعت است و جانیشن نبی خواهد بود 

عده ای مانند خواجه رحمه الله لطف بودن امام را مطلق گذاشته و مقید به تکالیف شرعیه و عقلیه ننموده اند

3. نکته ها

1.این که نصب امام لطف است مشروط به دو شرط است الف. باید تکالیفی باشد ب . صاحبان تکالیف مصون از خطا و اشتباه نباشدند و الا اگر تکلیفی مطرح نباشد و اگر تکلیفی هست مکلفین معصوم باشند نصب امام لطف نخواهد بود 

2. معتزله و علمای غیر شیعی وجوب امامت را فقهی می دانند یعنی امامت فرعی از فروعات فقهیه است و این مکلفین هستند که موظف اند به آن عمل کنند یعنی انتخاب امام بر مردم واجب است بنابر این نصب امام واجب علی الناس است ولی علمای شیعه وجوب امام را بحث کلامی می داند واز اصول می دانند نه فرع فقهی فلذا واجب من الله است به این معنا که مقتضای حکمت او نصب امام برای جامعه بشری است

4. تنبیه

لطف بالنسبه به فاعل دو قسم است گاهی فعل الله است بدون واسطه مثل تشریع احکام که فعل الله بالمباشر است و گاهی فعل الله مع الواسطه  است مانند ابلاغ احکام به بندگان این ابلاغ احکام اگر چه فعل الله است و لکن مع الواسطه است یعنی فعل العباد است و نبی واسطه شده است

وجوب امام علی الله است آیا از قسم اول است یعنی فعل الله است بالمباشر است و یا مع الواسطه است اگر از قسم اول باشد منصوب از طرف خدا است و لکن اگر از قسم دوم باشد خداوند مکلفین را ملزم می کند تا این دستور را اجرا کنند طبق این قسم وجوب امام علی الله نخواهد بود .

بنابر این باید اثبات کنیم که نصب امام از قسم اول است پس صرف لطف بودن مثبت مدعای ما که نصب امام واجب علی الله است نخواهد بود مگر این که بگویم بعضی از احکام عبادی و اوامر و نواهی است که بدون وجود امام برای بشر قابل تحصیل نیست تا بشود به قاعده لطف استدلال نمود قاعده لطف اثبات حداقلی می کند یا حد اکثر.

نقد قاعده لطف    

نقد اول

1. مصالح مترتب بر وجود امام به آن معنی که مورد قبول عقلای بشر است مانند بر قراری امنیت ، بر پای عدالت ، حل و فصل مشکلات؛ مصالح دنیوی است در حالی که قاعده لطف مربوط به مصالح اخروی و دینی است بنابر این آنچه گفته شد مصداق قاعده لطف نخواهد بود [11]

پاسخ

اولا : در تحصیل غرض فقط مسایل دنیوی نبود بلکه مقرب به طاعت و مبعد از معصیت بودن هم در صغرای قاعده لطف مطرح شده است

ثانیا : همین مصالح دنیوی از طریقه عمل به احکام و دستورات الهی تأمین می شود و دین از سیاست جدا نیست  و قرآن هم وظیفه انبیاء الهی را اقامه قسط و عدل می داند لیقوم الناس بالقسط [12]

نقد دوم

2. وجوب امامت مربوط به سیره عقلائیه است و سیره عقلائیه به خودی خود حجیت شرعی ندارد تا بتوان امامت را از مصادیق لطف دانست استدلال به مسئله شرعی که امامت باشد به امر عرفی که سیره عقلائیه باشد نا تمام است [13]

پاسخ

اولا: اگر چه نیازمندی جوامع بشری به امام از ادراکات بشری است و لکن این نوع ادراکات و دریافت ها و تلقی ها عقلائی جنبه شرعی هم دارد زیرا هر گاه حقیقتی مورد اتفاق عقلاء بود معلوم می شود که ریشه فطری و الهی دارد علاوه بر آن که کل ما حکم به العقل حکم به الشرع هم مؤید مطلب است

ثانیا : اگر چه نوع بشر به حسب ادراکات عقلائی خود وجود امام را در جامعه لازم می شمارند و لکن بحث امامتی که مورد قاعده لطف است برتر از ادرکات بشری است چون اگر بشر به خودی خود می توانست به آن دست یابد دیگر بر خداوند واجب نمی بود که امامی بر مردم بفرستد چرا که به همان ادراکات بشری احتجاج می کرد و حال آن که اگر خداوند امامانی بر هدایت جامعه بسوی آرمان های الهی نصب نمی نمود مورد سئوال واقع می شد در حالی خداوند مورد سئوال واقع نمی شود چون حکیم است وحکیم کارش را چنان سامان می دهد که مورد بازخواست قرار نگیرد و اشکالی متوجه افعال او نشود (ع ش)

نقد سوم

3. اگر وجود رهبر وامام از چنین ضرورتی بر خوردار می بود می بایست هیچ یک از عقلای بشر آن را رد نکند در حالی که برخی از خوارج و گروهی از معتزله وجوب امام ار نپذیرفته اند چنانکه در میان دیگر ملت ها نیز چنین دیدگاهی وجود دارد مانند آنارشیست ها که وجود حکومت را غیر ضروری می دانند .[14]

پاسخ

اولا : این گروه های شاذ و نادر در مقابل اکثریت اعتباری ندارند

ثانیا : با توجه به ادله و دیدگاههای که ارایه نموده اند معلوم می شود که اینها بر داشت غلط از حکومت و امامت داشته اند و دچار اشتباه شده اند

ثالثا : اصل عقلا بودن این گروه ها محل تردید است و این اول الکلام است که عقلا یند یا نه ثبت الارض ثم انقش

نقد چهارم

4. لطف وقتی واجب است که مصلحت عامه ای داشته باشد و مفسده ای نداشته باشد و اگر احتمال بدهیم که مفسده ای دارد باز واجب علی الله نخواهد بود عبد الجبار معتزلی می گوید : امامت همان طوری که مصلحت دارد مفسده هم دارد همان طور که وجود الامام موجب قرب الی الطاعه برای بعضی است باعث بعد ازطاعت برای عده ای است

نکته

این حرف ایشان ناشی از جریان سقیفه است که وقتی اجتماع کردند حرف در این نبود که امام علی علیه السلام آیا منصوب از طرف پیامبر هست یا نیست بلکه گفتند از آنجا که امام علی در جنگ های زیادی شرکت کرده و بسیاری از خانواده ها را بی خانمان کرده اگر بخواهد حاکم شود مردم از او بیعت نمی کنند و مصلحت ندارد که ایشان رهبر شود اگر چه در راه حق شمشیر زده است . بنابر این امامت باید مصلحت لجمیع داشته باشد و اگر احتمال مفسده هم داشته باشد طبق مبنای شما نمی تواند واجب علی الله باشد [15]

پاسخ

اولا : آنچه شما گفتید در مورد پیامبران و احکامی مانند قصاص و حدود نقض می شود اگر صرف احتمال مفسده موجب شود واجب علی الله نشود باید در این گونه مسائل هم واجب علی الله نباشد

ثانیا : ملاک برای مصحلت داشتن این است که برای نوع بشر مفید باشد نه برای همه مخالفت عده ای هواه خواه موجب نمی شود که خداوند حکمی از احکام را تعطیل کند و مصلحت عامه را نادیده بگیرد

خواجه در جواب از این اشکال می فرماید مفاسده معلومه الانتفاء

آیا مراد شناخت مصادیق مفاسد است یا مراد ایشان شناخت عناوین کلیه مفاسد است  

مراد ایشان که فرمود مفاسده معلومه الانتفاء اند این نیست که ما همه مصادیق مفاسد را می شناسییم بلکه مراد این است که مفاسد بلحاظ عنوانی همه اش شناخته شده است مثل عناوین کذب و  ظلم و اغراء به جهل و غیر ذالک و مکلف هستیم از این عناوین اجتناب کنیم یعنی هر جا موضوعی از مصادیق این عناوین بود موظف به پرهیز از آن هستیم .

 علامه در شرح آن می فرماید لان المفاسد محصوره معلومه (ای بعناوینها الکلیه لا بمصادیقها الجزئیه )علینا یجب علینا اجتنابها اجمع و انما یجب علینا اجتنابها اذا علمنا ها لأن  التکلیف بغیر المعلوم محال و تلک الوجوه منتفیه عن الامامۀ فیبقی وجه اللطف خالیا عن المفسده فیجب علیه تعالی .

تنبیه

اشکال عناوین کلیه محتمل المعلوم اند و حال آن که برای ضرورت اجتناب باید قطعی المعلوم باشند

جواب

مفاسد جزئیه ای که از نصب امام لازم می آید مانند در گیری  و جنگ و خون ریزی موجب نمی شود که شر قلیل مانع خیر کثیر بشود لازمه خیر کثیر آن است که از شر قلیل چشم پوشی شود علاوه بر آن که این شر قلیل هم از ناحیه خدا نیست که فعل الله متصف به شرقلیل شود بلکه این ناشی از قصور و محدویت قابل است

نقد پنجم

5. اگر امامت لطف باشد باید در حق همه مکلفان لطف باشد در این صورت بر خود امام لطف خواهد بود  و لازمه آن تسلسل در وجود امام است [16]

پاسخ

اولا : نقض می شود به خود نبوت

ثانیا : امامت لطف است در حق غیر معصومین و خود امام معصوم است و تخصصا از قاعده لطف خارج است [17]

نقد ششم

6. اگر موضوع لطف وجود مکلف غیر معصوم باشد باید بتوان مکلفی فرض کرد که نه امام باشد و نه مأموم چنانکه طبق عقیده شیعه امیر المؤمنین در عصر پیامبر معصوم بود و امام حسن و حسین در زمان امام علی علیهم السلام معصوم بودند و این بر خلاف اجماع امت است که مکلف یا باید امام باشد یا مأموم .

پاسخ

وجه بَیًن لطف آن است که مقرب الی الطاعه باشد و مبعد از معصیت و لکن منافات ندارد که در حق معصومین از جهات دیگری لطف باشد از قبیل ایصال به معارف و احکام خاص شریعت [18]

نقد هفتم

7. اگر لطف بودن امام به این جهت است که در گرایش مردم به طاعت و در دوری آنها از گناه نقش مؤثر دارد لازم است در هر شهر ی ودیاری امامی منصوب شود و لازمه آن تعدد امام در یک زمان است واین خلاف اجماع است [19]

پاسخ

اولا : نقض می شود به نبوت چرا که در زمان پیامبران اولعزم تنها یک پیامبر بوده است و یا محدود به بعضی از آبادیها بوده است

ثانیا : آنچه از نظر عقل مسلم است این است که در هر زمانی از جانب خداوند پیشوای معصومی برای هدایت جامعه لازم است اما تعدد آن از نظر عقل جایز است نه لازم زیرا همانگونه که در بین عقلای بشر رایج است و در عصر پیامبران نیز شایع بوده پیام رسانی و اجرای احکام الهی از طریق نمایندگان رهبران الهی و یا بشری به سایر بلاد می رسیده است

ثالثا: ملازمه ای بین قاعده لطف و تعدد امام وجود ندارد اگر لازمه می داشت می بایست در مورد نبی مکرم اسلام هم این قاعده جاری می شد و حال آن که یقینی است که در مورد پیامبر اسلام کسی قائل به تعدد انبیاءنشده است

نقد هشتم

8. مقتضای قاعده لطف جز این نیست که امامت واجب است اما وجوب علی الله از آن استفاده نمی شود زیرا فاعل  لطف گاهی خداوند است و گاهی مکلفان مانند امر بمعروف و نهی ازمنکر [20]

پاسخ

اولا : لطف بودن امامت منحصر به نظارت بر احکام و اجرای حدود نیست که نصب او واجب علی الله نباشد بلکه امام علاوه بر اجرای احکام و نظارت بر آنها موظف به تبین احکام الهی است و این در گرو عصمت است و شناخت عصمت از عهده مردم خارج است پس نصب امام واجب علی الله است

ثانیا : در مورد اجرای احکام و حدود الهی اگر انتخاب مجری به عهده مردم باشد چه بسا دچار خطا و اشتباه شوند و فردی را انتخاب کنند که اهتمام لازم به اجرای حدود و احکام الهی نداشته باشد کما این در طول تاریخ ، بشر گرفتار حاکمان ظالم بوده است و منتخبان مطابق موازین شرعی عدالت را اجرا ننموده اند و در نتیجه لطف بودن امام تحقق نخواهد یافت

نقد نهم

9.وجوب امامت در صورتی لطف است که لطف منحصر در تعین امام باشد و الا اگر ایصال لطف از راه دیگری غیر از نصب امام هم ممکن باشد نصب امام واجب نخواهد بود مثلا عصمت المکلفین را بدل لطف امام قرار دهد مانند ید الله مع الجماعه [21]

پاسخ

مکلفین معصوم نیستند پس لطف بودن امامت جای خود باقی است و این که مکلفین معصوم باشند خیالی بیش نیست و تحقق خارجی ندارد و با فرض نمی شود دلیل را مخدوش کرد

نقد دهم

10 . در صورتی امامت لطف در حق مکلفان است که سبب این باشد که آنان طاعت خداوند را از آن جهت که طاعت الهی است انجام دهند در حالی که بنابر آنچه در لطف بودن امامت گفته شد بخاطر ترس از مجازات های است که دامنگیر آنان می شود و ترس از اجرای حدود است که موجب طاعت می شود در این صورت آنان به تقرب به خداوند نائل نخواهند شد در حقیقت قاعده داعی بر داعی است .

پاسخ

امام فقط مجری حدود نیست بلکه تبین احکام و نظارت بر احکام الهی هم بر عهده امام است و مضافا اجرای حدود زمینه ساز گسترش فضائل است و اگر ترس هم موجب اطاعت شود کافی است در طاعت خداوند کما این که یاد قیامت و جهنم موجب قرب می شود .

نقد یازدهم

11. وجود امام در صورتی لطف است که در مقام امر و نهی باشد و ناظر به امور باشد و شما این را برای امام لازم نمی دانید چرا که در عصر غیبت امام ممنوع تصرف است و مقام امرو نهی ندارد پس تصرف از لوازم لاینفک امام نیست حتی در زمان حضور امام هم شما قائل به تقیه هستید و اجرای امور را لازم برای امام لازم نمی دانید و آنچه که برای امام لازم می دانید لطف نیست پس ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد [22]

اولا : لطف بودن امام فقط در مقام امر و نهی بودنش نیست بلکه بخشی از لطف تصرف در امور است طبق دیدگاه شیعه امام به امور مطلع است و بی تفاوت نسبت به امور مردم نیست و لذا اگر نتواند بطور مستقیم کمک به مردم برساند به طور غیر مستقیم جامعه را بسوی صلاح و فلاح راهنمای می کند بنابر این وجود امام لطف است  چه تصرف بکند یا نه و چه حاضر باشد یا نه امام غایت خلقت است و خلقت بدون غایت ابتر است پس  وجود امام لطف در حق خلقت است.

ثانیا : علاوه بر آن این که نصب امام واجب علی الله است و عدم قبول امامت او از سوی مردم ، لطف بودن او را مخدوش نمی کند کما این که پیامبران زیاد توسط قوم خود شهید شده اند آیا در حق آن امت لطف نبوده اند محل بحث این است که آیا با صرف نظر از این که  امام منصوب از طرف خدا ، حاکم شده است یا نه ؟  آیا مقتضای حکمت و رحمت و عدالت خداوند این هست که امامی برای هدایت و رهبری جامعه منصوب کند یا نه ؟ در واقع محل بحث مرحله ثبوت است نه اثبات و بحث کبروی است و حال آن که  اشکال صغروی است.



[1] . شیخ طوسی در شرح تجرید ، غایه المرام ، 

[2] . معرفت نور تا عصر ظهور فاطمه میرزائی

[3] . مدارک قبل و غایه المرام ص 366- الفین سیف الدین آمدی

[4] . الشافی سید مرتضی ، ابن میثم بحرانی در قواعد المرام ، علامه حلی در الالفین و فاضل مقداد در ارشاد الطالبین

.[5] مدارک قبل

[6]. تلخیص المحصل ص 407- شرح المقاصد ج 5 ص 239

[7] . همان ص 407- 239- شرح العقائد النسفیه ( ابوحفص نسفی ماتریدی مذهب ) ص 110

[8] مدارک قبل و المواقف ج 8 ص 346

[9] . الذخیره فی علم الکلام سید مرتضی ص 409 . الغیبه ص 504

[10] . قواعد الکلام فی علم الکلام ابن میثم بحرانی ص 175 ( ان نصب الامام لطف علی الله فی اداء تکالیف الشرعیه )

[11] . المغنی ج 1 بحث امامت ص 30

[12] . الذخیره ص 411- المنقذ سید مرتضی ص 241

[13] . المغنی ج 1 ص 29

[14] . المغنی ج1 ص 29

[15] . المغنی ج 1ص 25

[16] . المغنی ج 1 ص

[17] . الشافی ج 1ص 53

[18] . المنقذ من التقلید ج 2 ص 250

[19] . المغنی ح 1 ص35

[20] . المغنی ص 26

[21] . عبد الجبار معتزلی مقاصد ج1 ص 26

[22] . المنقذ من التقلید ج 2 ص 254

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد