درس پانزدهم ثمره قول صحیحی و اعمی
توضیح مطلب مربوط به درس پیشین
و الی هذا الوجه یشیر الشیخ الانصاری مراد از الی هذا الوجه اشاره به این است که الفاظ معاملات ناظر به عرف است و معانی که در عرف دارند مورد امضاء شارع قرار گرفته است و از اختراعات بشری است که مهر تأیید شرع را با خود به همراه دارد
درس پانزدهم ثمره قول صحیحی و اعمی
توضیح مطلب مربوط به درس پیشین
و الی هذا الوجه یشیر الشیخ الانصاری مراد از الی هذا الوجه اشاره به این است که الفاظ معاملات ناظر به عرف است و معانی که در عرف دارند مورد امضاء شارع قرار گرفته است و از اختراعات بشری است که مهر تأیید شرع را با خود به همراه دارد
متن کلام شیخ انصاری
« و أما وجه تمسک العلماء بأطلاق أدله البیع و نحوه فلأن الخطابات لما وردت علی طبق العرف حمل لفظ البیع و شبهه فی الخطابات الشرعیه علی ما هو الصحیح المؤثر عند العرف فیستدل بإطلاق الحکم بحله أو بوجوب الوفاء علی کونه مؤثرا فی نظر الشارع »
شیخ اعظم انصاری بعد از بیان دیدگاه می فرماید با این که طبق قول کسانی که الفاظ برای صحیح وضع شده باشند تمسک به اطلاق جایز نیست ولی علماء در معاملات حکم به جواز تمسک به اطلاق داده اند شیخ در بیان علت تمسک به اطلاق می فرماید : چون خطابات شرعی مانند آیه احل الله البیع و مانند آن ناظر به بیع رایج در نزد عرف است به همین جهت لفظ بیع و مانند آن مثل نکاح و ... در خطابات شرعی حمل به معنای صحیح و مؤثر در نزد عرف می شود و لذا در هنگام شک در بیع و وجوب وفا به عقد به اطلاق آیه مانند احل الله البیع یا اوفوا بالعقود حکم می شود به حلیت یا وجوب وفاء در نزد شرع .
ثمره دوم : اجراء برائت قول اعمی
طرح بحث
در صورتی که شک شود در این که آیا لفظ صلاه برای صلاه 9 جزئی وضع شده است یا برای نماز 10 جزئی در این فرض اگر در مورد جزء و شرطی شک شود این شک در جزء و شرط در حقیقت ناشی از این است که نمی دانیم لفظ صلاه برای این وضع شده است یا وضع نشده است آیا لفظ صلاه بر فعلی که جزء و شرطی از آن مشکوک است صدق می کند یا نه؟
دیدگاه صحیحی
طبق قول صحیح چون شک ما در مسمای صلاه است و نمی دانیم برای 9 جزء وضع شده است یا برای 10 جزء برای این که یقین پیدا کنیم مسمای صلاه تحقق یافته است لازمه اش این است که احتیاط شود و هر دو بجا آورده شود یعنی هم نماز 9جزئی را بجا آورد و هم نماز 10جزئی را تا یقین به فراغ پیدا کند چون یقین دارد به وضع لفظ صلاه برای 9 جزئی و یا 10 جزئی و اشتغال یقینی فراغ یقینی لازم دارد .پس طبق قول صحیح تمسک به برائت در موارد شک در تکلیف جایز نیست .
نقد عدم جواز اجرای برائت
طبق قول صحیحی جامع امر بسیط نیست که شک در جزء و شرط موجب شک در جامع شود بلکه جامع امر مرکب است و دارای اجزاء و شرایط و مراتب است و لذا طبق قول صحیحی جامع بر صلاتی که فاقد جزء مشکوک است صدق می کند و در این صورت شک در جزء مشکوک در حقیقت شک در جزء زاید بر مسما است و اصالت برائت جاری می شود .
توضیح مطلب
گاهی امر به چیزی تعلق می گیرد که بسیط است و اجزاء و شرایط ندارد مانند این که می فرماید اوفوا بالعقود که وفای به عقد اجزاء ندارد یا وفا می شود یا نمی شود این گونه نیست که وفای به عقد دارای اجزاء باشد یا مثل کتب علیکم الصیام روزه یک حقیقت دارای ابعاض نیست
گاهی امر به چیزی تعلق می گیرد که دارای اجزاء و شرایط و مراتب است مانند اقیموا الصلاه که دارای اجزاء و شرایط است اگر مراد از صلاه جامع اثر صلاه می بود که ناهی از فحشا است در این صورت موضوع له صلاه بسیط می شد ولی موضوع له صلاه ناهی از فحشا نیست .
با توجه به مطلب فوق اگر در نماز شک شود که برای 9 جزء وضع شده است یا 10 جزء در این صورت شک در جزء مشکوک برائت جاری می شود چون شک در جزء زاید خواهد بود
حاصل مطلب آن است که اگر جامع مرکب و دارای اجزاء و شرایط باشد و تعلق تکلیف به برخی از اجزاء یقینی و معلوم باشد و نسبت به برخی اجزاء که مشکوک است برائت اجراء می شود چون علم اجمالی به یقین تفصیلی و شک بدوی منحل می شود و در شک بدوی برائت اجراء می شود
توضیح مطلب
مراد از علم اجمالی و انحلال آن چیست ؟
مثلا علم دارم یا این ظرف الف نجس شد یا آن ظرف ب در این صورت اگر چه نسبت به اصل نجاست یقین دارم یعنی بطور یقین می دانم که یکی از این دو ظرف نجس شده است که این علم تفصیلی است ولی نمی دانم ظرف الف نجس شد یا ب در این صورت علم اجمالی به نجاست حاصل است .
در صورتی که یکی از این ظرف قبل سرایت نجاست هم نجس باشد مثلا می دانم یا این ظرفی الفی که قبلا نجس بود نجس شده است یا این ظرف ب که قبلا پاک بوده است نجس شده است در این صورت علم اجمالی منحل می شود به علم تفصیلی و شک بدوی یعنی نسبت به ظرفی که قبلا نجس بوده است یقین به نجاست دارم و قدر متیقین است و نسبت به ظرف دیگر می شود شک بدوی یعنی دیگر علم اجمالی معنا ندارد یک طرف یقینا نجس است و یک طرف دیگر نجاستش نامعلوم است وقتی نا معلوم بود برائت اجراء می شود .
در ما نحن فیه هم مسئله از این قبیل است من به علم اجمالی می دانم یا این نماز 9 جزئی بر من واجب است یا آن نماز 10 جزئی در این صورت چون یک طرف که نماز 9 جزئی باشد شکی در وجوبش ندارم می شود قدر میتقن و با وجود این علم تفصیلی علم اجمالی منحل می شود به معلوم تفصیلی و شک بدوی و در شک بدوی برائت اجراء می شود .
دیدگاه اعمی
طبق نظر اعمی احتیاط لازم نیست چون طبق اعمی نماز فاقد جزء و شرط هم نماز است در هر دو صورت یعنی چه نماز 9 جزئی بجا آورد یا نماز 10 جزئی مسمای صلاه تحقق یافته است و در شک در مورد جزء و شرط اصل برائت را جاری می کند به این معنا که نمی دانیم آیا این جزء و شرط در صدق مسمای صلاه اثر دارد یا ندارد اصل بر اثر نداشتن آن است و مانند شک در تکلیف زاید است و در شک در تکلیف زاید اصل بر برائت است
مثلا اکر مولی بگوید جئنی بماء برایم آب بیاور و من شک کنم که آیا آب خالص می خواهد یا آب میوه در این صورت چون آب میوه تکلیف زاید لازم دارد اصل بر عدم تکلیف زاید است و حکم می شود به آب خالص . و اگر مولی بگوید اقیموا الصلاه و ما شک کنیم که باید 9 جزء را بجا بیاوریم یا 10 جزء در این صورت حکم می شود به 9 جزء چون 10 جزء تکلیف زاید لازم دارد پس در شک در جزء و شرط حکم میشود به این که این جزء و شرط زاید بر مسما است .
ثمره سوم ـ وفاء به نظر طبق قول اعمی
طرح بحث
اگر شخصی نذر کند که به شخص نماز گزاری مبلغی پول بدهد و شک میکند آیا به هر شخص نماز گزاری میشود نذر را داد یا فقط به کسی باید بدهد که نماز صحیح بجا آورد ؟
دیدگاه اعمی
طبق قول اعمی به هر فرد نماز گزاری نذرش را بدهد وفا به نذر نموده است و تکلیف از عهده او ساقط می شود
دیدگاه صحیحی
طبق قول صحیحی فقط در صورتی وفا به نذر است که به پول را به نماز گزاری بدهد که نماز صحیح بجا میآورد
نقد
این ثمره ربطی به صحیحی و اعمی ندارد چون نظر تابع کفیت نذر است اگر نذر کرده باشد که نماز گزار نماز صحیح بخواند در این صورت دادن پول به کسی که نماز صحیح بجا نیاورده است مجزی و مکفی نیست چه قائل به صحیحی باشیم یا اعمی و اگر برای اعم نذر کرده باشد در این صورت وفای به نذر می شود چه نماز صحیح بجا آورد یا فاسد .
نقد نقد
این فرمایش در صورتی تمام است که کیفیت نظر معلوم باشد و الا در صورتی که وجه نظر معلوم نباشد چه باید کرد شخص نذر کرده به نماز گزاری اطعام دهد و معلوم نساخته نماز گزار چه کسی باشد وظیفه چیست ؟
ثمره چهارم ـ صحت نماز مردی که با زنی در یک صف است
طرح بحث
در بین علماء بحث است که آیا زن و مرد بدون این که حائل و مانعی باشد آیا می توانند در کنار هم در یک صف به نماز بایستند یا این که باید زنان باید کمی عقب تر از مردان باید باشند یا حائلی در بین باشد ؟
اگر ثابت شود که شارع زنان را نهی کرده است از این که در ردیف مردان به نماز بایستند در این صورت شکی نیست که نماز زن باطل است آیا نماز مرد هم باطل است یا نماز مرد صحیح است ؟
دیدگاه صحیحی
طبق قول صحیحی نماز مرد صحیح است چون لفظ صلاه برای صحیح وضع شده است یعنی نهی از نماز صحیح است نه نماز فاسد یعنی شارع نهی کرده است از نماز زن و مردی که بخواهند نماز صحیح بخوانند نه این که نماز یکی صحیح باشد و دیگری فاسد و باطل .
دیدگاه اعمی
طبق قول اعمی نماز زن و مرد هر دو باطل است چون نماز زن اگر چه فاسد بوده ولی بر آن صدق صلاه می شود وقتی صدق صلاه بشود نماز مرد هم که در ردیف نماز زن بوده است مورد نهی شارع است .و مانند مثال فوق است اقامه نماز جمع در کمتر از یک فرسخ با علم به بطلان یکی از آن دو طبق قول صحیحی نماز دیگری صحیح است و طبق قول اعمی صحیح نیست .
نقد ثمره
1. نهی شرعی در این گونه موارد منصرف به نماز صحیح است چه لفظ صلاه برای صحیح وضع شده باشد یا برای اعم
2. علاوه بر آن این ثمره ثمره اصولی نیست چون نهایت دلالت این بحث این است که حکم کلی منطبق بر مورد می شود یا نمی شود و این از ثمرات اصولی محسوب نمی شود .
توضیح مطلب
مراد ایشان از انصراف نماز به نماز صحیح این است که وقتی شارع نهی می کند از به جا آوردن نماز در جای مثلا غصبی مراد از این نماز نماز صحیح است اعم از این که لفظ صلاه برای صحیح وضع شده باشد یا برای اعم در هر دو صورت به جا آوردن نماز صحیح در مکان غصبی مورد نهی است و لذا اگر در دار غصبی نماز خواند باید دوباره بجا آورد اگر کسی با لباس نجس در دار غصبی نماز بخواند این نماز مورد نهی نیست چون اصلا نماز نیست تا نهی به آن تعلق بگیرد و لذا کسی به قصد نماز صحیح در دار غصبی می خواهد نماز بخواند از این نماز نهی شده است در ما نحن فیه هم مسئله از این قرار است زن و مرد نباید هم ردیف هم نماز بخوانند و اگر نماز بخوانند نماز آن دو باطل است اعم از این که لفظ صلاه برای صحیح وضع شده باشد یا برای اعم و اگر نماز یکی به علت دیگری باطل باشد مثلا وضویش صحیح نبوده و یا شرایط نماز نداشته است موجب نمی شود نماز دیگری هم باطل باشد چون محاذات تحقق نیافته است تا حکم به بطلان نماز آن دو شود مراد ایشان از " ثمره اصولی" نیست این است که ما یک عنوان کلی داریم که محاذات زن و مرد در نماز موجب بطلان نماز آن دو میشود در این حکم کلی شک داریم که آیا در مورد زنی که هم ردیف با مرد نماز خوانده ولی نمازش باطل بوده است آیا موجب بطلان نماز مرد هم میشود یا نه؟ یعنی در حقیقت بحث این است که آیا این حکم کلی بر این مورد منطبق میشود یا نمیشود و بحث از انطباق و عدم انطباق حکم کلی مسئله اصولی نیست و از وظایف فقیه است نه اصولی و وظیفه اصولی به دست آوردن احکام کلی است نه تطبیق حکم بر مصداق .
چکیده بحث
طبق قول صحیحی هم در موارد شک در جزئیت و شرطیت نماز اصل برائت جاری است چون موضوع له صلاه امر بسیط نیست و در مورد وفای به نذر هم نذر تابع کیفیت نذر است و صحیحی و اعمی تأثیر در وفای به نذر ندارد و ثمره چهارم هم از ثمره اصولی ندارد و طبق قول صحیحی و اعمی حکم جاری است و در هر دو صورت نهی شرعی انصراف به نماز صحیح دارد .