درس چهارم ـ تنبیه ششم حکم ملاقی احد الأطراف
موضوع بحث
در این درس به دنبال پاسخ به این سؤال است در صورت ملاقات شئ پاک مانند لباس ، ظرف ، آب ، فرش ، و ... با چیزی نجسی که علم اجمالی به نجاست آن داریم وظیفه چیست ؟ آیا ملاقی با نجس معلوم بالاجمال در حکم ملاقی با نجس معلوم بالتفصیل است ؟ آیا همان گونه که ملاقی با نجس معلوم بالتفصیل نجس است ملاقی با نجس معلوم بالتفصیل هم نجس است یا نجس نیست ؟
درس چهارم ـ تنبیه ششم حکم ملاقی احد الأطراف
موضوع بحث
در این درس به دنبال پاسخ به این سؤال است در صورت ملاقات شئ پاک مانند لباس ، ظرف ، آب ، فرش ، و ... با چیزی نجسی که علم اجمالی به نجاست آن داریم وظیفه چیست ؟ آیا ملاقی با نجس معلوم بالاجمال در حکم ملاقی با نجس معلوم بالتفصیل است ؟ آیا همان گونه که ملاقی با نجس معلوم بالتفصیل نجس است ملاقی با نجس معلوم بالتفصیل هم نجس است یا نجس نیست ؟
طرح بحث
ملاقات با شئ نجس به چند صورت قابل تصور است
1. ملاقات با شئ که نجاتش معلوم بالتفصیل مانند ملاقات لباس با آب نجس که علم به نجاستش داریم
2. ملاقات با شئ نجس معلوم بالأمارات مانند ملاقات لباس با آبی که به قول عدلین ، خبر واحد نجس است
3. ملاقات با شئی نجس معلوم بالاجمال مانند ملاقات لباس با آبی که علم اجمالی به نجاتش است .
تبین در قالب مثال
علم اجمالی داریم آب داخل یکی از دو ظرف نجس است اما نمی دانیم آب ظرف سبز نجس است یا آب ظرف نارنجی در یکی از این دو ظرفی مشکوک النجاسه است ظرف یا لباسی را می شورد یا از آب آن روی فرش و لباس می ریزد یا دستش به آبی که مشکوکه النجاسه است ملاقات می کند در این صورت آیا آن لباس و ظرف ملاقی با نجس در اثر ملاقات نجس می شود یا نجس نیست .
توضیح مطلب
شکی نیست چیزی که با نجس ملاقات کرده است نجس میشود و قاعده این است که ملاقی نجس نجس است با وجود این قاعده در علم اجمالی محل بحث است که آیا ملاقی نجس نجس می شود یا نمی شود ؟
علت طرح این سؤال این است که نجس دو گونه قابل تصور است یا نجس نجس واقعی است یعنی علم تفصیلی به نجاست آن داریم یا نجس واقعی نیست یعنی علم ندارم حقیقتا این ظرف نجس است یا نیست و هر یک از دو طرف علم اجمالی مشکوک النجاسه است و لذا در اینجا است که بین معلوم بالتفصیل و معلوم بالاجمال تفاوت حاصل می شود و جای برای این سؤال باز می شود که ملاقات با نجس معلوم بالاجمال مانند ملاقات با نجس معلوم بالتفصیل است .
سؤال و پاسخ آن
مگر علم اجمالی مانند علم تفصیلی موجب تنجز احکام نیست ؟ مگر وظیفه ما در اطراف علم اجمالی وجوب اجتناب نیست وقتی می دانیم یکی از دو ظرف نجس است اجتناب از هر دو ظرف بر ما واجب است همان گونه که نوشیدن آب نجس حرام است و نباید از آن دو ظرف آب بخورد شستن لباس با آب نجس هم موجب نجاست لباس می شود و نباید با آن نماز بخواند چون مقتضای حکم به وجوب اجتناب آن است که از این دو آب برای هیچ عملی که حکم شرعی دارد یا مستلزم حکم شرعی است استفاده نکند . با وجود این که وظیفه در اطراف علم اجمالی مشخص و معلوم است چرا نسبت به ملاقی نجس طرح بحث شده است ؟ وظیفه در شبهات تحریمیه نسبت به اطراف علم اجمالی معلوم و معین است و لکن باید تصویر درستی از ملاقات با نجس معلوم بشود که کدام ملاقات منظور است .
تصویر محل نزاع
1. اگر ملاقی با هر دو طرف علم اجمالی ملاقات کند مانند این که آبی از دو ظرفی که به علم اجمالی نجس است به لباس اصابت کند در این صورت لباس نجس است و شکی در آن نیست .و از محل نزاع خارج است
2. اگر دو لباس هر کدام با یک طرف علم اجمالی ملاقات کند مثلا از آب ظرف سبز آبی به عبا پاشیده شود و از آب ظرف قرمز آبی به قبا پاشیده شود در این صورت شکی نیست که یا عبا نجس شد یا قبا در این صورت همان گونه که باید از هر دو آب اجتناب کند از این دو لباس هم باید اجتناب کند از محل نزاع خارج است .
3. اگر لباس یا دست را در یکی از دو ظرف نجس فرو ببرد و در آورد در این صورت علم اجمالی ما به نجاست از دو طرف به سه طرف توسعه پیدا می کند یعنی یا آب این ظرف سبز نجس است یا آب این ظرف قرمز نجس است یا لباس و دست و به این ملاقات گفته نمی شود . مانند این است که آب یک ظرف را در دو ظرف بریزند در این صورت علم اجمالی ما به نجاست دو ظرف به سه ظرف توسعه می یابد و از هر سه باید اجتناب کرد .
4. اگر لباسی که علم اجمالی داریم به نجاست آن ولی نمیدانیم کدام قسمت آن نجس شده است آیا قسمت بالا تنه لباس بوده است یا پایین تنه آن این لباس مشکوک النجاسه یک طرف اش به آب پاک ملاقات کرد در این صورت محل بحث است که آیا ملاقات با مشکوک النجاسه موجب نجاست می شود یا نمی شود
دیدگاه ها
1. علماء اصولی متأخر ملاقی نجس را نجس نمی دانند و حکم به وجوب اجتناب نمی کنند
2. علماء اصولی متقدم ملاقی نجس را نجس می دانند و حکم به وجوب اجتناب می کنند
دلیل متأخرین بر عدم اجتناب
قائلان به عدم اجتناب می گویند حکم به وجوب اجتناب از ملاقی در صورتی است که ملاقات با نجس کرده باشد نه ملاقی با محتمل النجاسه باشد اگر چه خود محتمل النجاسه محکوم به اجتناب است اما دلیل نداریم ملاقی با محتمل النجاسه هم محکوم به اجتناب باشد .
توضیح مطلب
شک در طهارت و نجاست ملاقیِ با نجس ناشی از شک در طهارت و نجاست ملاقیَ است و شک در نجاست ملاقیِ با شک در نجاست ملاقیَ متفاوت است در شک در نجاست ملاقا اصل طهارت را جاری نمی شود ولی در شک در ملاقیِ اصل طهارت جاری می شود
دلیل بر عدم جریان اصل طهارت در ملاقا
چون در ملاقا که یک طرف علم اجمالی است اگر اصل طهارت جاری شود با اصل طهارت دیگری که در طرف دیگر اجراء می شود تعارض دارند و تساقط می کنند مثلا من نمی دانم آب ظرف سبز نجس است یا آب ظرف قرمز چون هر یک از دو طرف مشکوک است طبق قاعده اصالت طهارت در هر دو طرف اصل طهارت جاری می شود وقتی نسبت به هر دو طرف اصل طهارت جاری شد اجرای این اصل طهارت نسبت به هر دو طرف با علم اجمالی به نجاست در بین تعارض دارد وقتی بین علم اجمالی و اصل طهارت تعارض شود علم اجمالی از باب حکومت بر اصول عملیه تقدم دارند و لذا دو اصل طهارت نسبت به هر دو طرف از اعتبار ساقط می شود و حکم به وجوب اجتناب یم شود
دلیل بر جریان اصل طهارت در ملاقیِ
در ملاقیِ اصل طهارت بدون معارض است چون علم اجمالی نسبت به ملاقی نداریم صرف احتمال نجاست است نه علم اجمالی به نجاست مثلا من یقین دارم این لباس یا بالایش یا پاینش نجس است پس اصل نجاست محرز است به علم تفصیلی اما نمی دانم صدرآن لباس نجس است یا ذیل آن پس صدر و ذیل می شود مشکوک و علم تفصیلی به اصل نجاست مانع می شود از اجتناب اطراف محتمل النجاسه چون ارتکاب یکی از اطراف مخالفت با علم اجمالی است و مخالفت علم اجمالی مانند مخالفت علم تفصیلی است به حکم اشتغال یقینی فراغ لازم دارد باید از هر دو طرف اجتناب کرد . پس در طرف ملاقا یک علم تفصیلی داریم و یک علم اجمالی .
اما نسبت به ملاقی با یک طرف علم اجمالی فقط علم اجمالی وجود دارد و علم تفصیلی در کار نیست آنچه در طرف ملاقی هست علم تفصیلی به ملاقات با محتمل النجاسه است و اشتغال یقینی وجود ندارد تا فراغ یقینی لازم باشد وقتی چنین بود اصالت طهارت بدون معارض جریان دارد و حکم به طهارت ملاقی می شود .
دلیل قائلان به وجوب اجتناب
1. ملاقی با نجس یکی از اطراف علم اجمالی ما محسوب می شود یعنی علم اجمالی نسبت به دو طرف به سه طرف توسعه می یابد
2. اطراف علم اجمالی در شبهات محصوره می تواند چند مورد باشد و اختصاص به دو طرف ندارد
3. به حکم عقل اشتغال یقینی فراغ یقینی لازم دارد
4. همان گونه که اجتناب از دو طرف علم اجمالی برای تحصیل فراغ یقینی لازم است اجتناب از سه طرف علم اجمالی هم برای تحصیل فراغ یقینی لازم است
بنابر این وظیفه ما نسبت به ملاقا اجتناب است نه ترخیص و جواز اجتناب .
نقد استدلال
طبق بیانی که در تصویر نزاع گذشت دلیلی که قائلان اقامه نموده اند مربوط به ملاقی نیست بلکه دلیل آنها مربوط به صورتی است علم اجمالی ما نسبت به اطرافش توسعه پیدا کند مثلا یکی از این دو ظرفی که به علم اجمالی نجس است نصف می شود نصفی را به یک ظرف دیگر می ریزند در این صورت سه ظرف می شود در این فرض نمی دانیم آیا ظرف یک نجس یا دو یا ظرف سوم این در حقیقت تکثیر متعلق علم اجمالی است ولی در ملاقی تکثیری در کار نیست .
علاوه بر این در تنبیه سوم گفته شد باید علم اجمالی محدث تکلیف باشد علی کل تقدیر و الا اگر در یک فرض محدث تکلیف باشد و در یک فرض نباشد این علم اجمالی منجز تکلیف نخواهد بود و این شرط نسبت به ملاقا وجود چون علم اجمالی مؤثر است و احداث تکلیف می کند ولی نسبت به ملاقی ِ احداث تکلیف جدید نمی کند
ترجمه متن
این شرط ـ احداث تکلیف ـ در علم اول ـ علم به ملاقا و طرف دیگر ـ وجود دارد چون اگر یکی از مشتبهین محکوم به نجاست نباشد علم اجمالی تأثیر می گذارد و طرف دیگر را هم محکوم به نجاست می کند و این بر خلاف علم ثانی است ـ علم به نجاست ملاقیِ ـ چون این علم اجمالی حاصل شده در صورتی که طرف دیگر ـ ملاقا ـ به حکم علم اجمالی اول محکوم به وجوب اجتناب بود و با وجود حکم به اجتناب به وجود علم اجمالی اول دوباره علم اجمالی در ملاقیِ تحقق نمی یابد و تأثیر حکمی در آن نخواهد داشت چرا ؟ چون شرط مؤثر در تنجز علم اجمالی محدث تکلیف بودن علی کل تقدیر است که این شرط در اینجا فاقد است در این صورت احتمال نجاست ملاقی ِ می شود شبهه بدویه و در شبهات بدویه اصل طهارت جاری است و این اصل بدون معارض جاری می شود
ان قلت ـ در محل بحث سه علم اجمالی است و آن علم اجمالی به نجاست یک طرف یا نجاست ملاقی و ملاقا هر دو باهم پس اطراف علم اجمالی یک طرف ـ أحادی ـ یک چیز است و طرف دیگر ـ ثنائی ـ دو چیز است
قلت ـ در محل بحث سه غیر از دو علم اجمالی علم اجمالی سومی وجود ندارد بلکه علم اجمالی سوم از تلفیق از دو علم است و بیان شد که علم اول منجز است ولی علم دو منجز نیست و در محل بحث علم سومی وجود ندارد تا محل بحث باشد .
اشاره
1. یلاحظ علیه ـ اشکالی که استاد سبحانی بر قائلان به وجوب اجتناب وارد می کند این است که شرط تنجز علم اجمالی محدث تکلیف بودن در هر صورتی است و این شرط در اینجا وجود ندارد این کلام ایشان همان گونه متن کتاب ترجمه شده مورد ملاحظه قرار گیرد نا مفهوم و مبهم است از یک طرف می فرماید در اینجا علم اجمالی تنجزندارد چون فاقد شرط است و دلیل بر فقدان شرط چیزی غیر از عدم حدوث تکلیف نیست یعنی به گونه ای کلامش دوری است و دلیل واضح و روشنی برای بطلان قول قائلان به اجتناب اقامه نمی کند به نظر می رسد دلیلی که برای جریان اصل برائت در ملاقی به آن بیانی که ما بیان کردیم گویاتر و متقن تر از این بیان باشد
2. ایشان در ان قلت بحث سه علم اجمالی را مطرح می کند در حالی که در ما نحن فیه سه علم اجمالی قابل تصویر نیست چون در ما نحن فیه دو علم اجمالی بیشتر وجود ندارد یک علم اجمالی سابق بین دو ظرف قبل از ملاقیِ و یک علم اجمالی لاحق بین سه ظرف بعد از ملاقی که یک طرف این علم اجمالی دوم ، یک ظرف است و طرف دیگرش دو ظرف است یعنی یا این ظرف شماره 1 نجس است ِیا آن ظرف شماره 2 که تبدیل به دو ظرف شده است .
3. ایشان در قلت می فرماید علم سوم تلفیق بین دو علم اجمالی است چگونه علم سوم تلفیقی قابل تصور است