درس دوازدهم « دلیل صحیحی ها »
کسانی که قائلند اسماء عبادات مانند صلاه برای نماز صحیح ـ یعنی بر خوردار از تمام اجزاء و شرایط وضع شده است برای اثبات مدعای خود به دلایل مختلفی تمسک نموده اند که به برخی از دلایل آنها اشاره میشود
1. تبادر
2. صحت سلب
3. روایات
درس دوازدهم « دلیل صحیحی ها »
کسانی که قائلند اسماء عبادات مانند صلاه برای نماز صحیح ـ یعنی بر خوردار از تمام اجزاء و شرایط وضع شده است برای اثبات مدعای خود به دلایل مختلفی تمسک نموده اند که به برخی از دلایل آنها اشاره میشود
1. تبادر
2. صحت سلب
3. روایات
دلیل اول « تبادر صحیح »
صحیحی ها می گویند آنچه از استعمال لفظ صلاه متبادر به ذهن می شود نماز صحیح است نه نماز اعم از صحیح و فاسد و تبادر علامت حقیقت است پس الفاظ عبادات برای صحیح وضع شده است .
ممکن است اعمی هم ادعا کند که متبادر به ذهن از لفظ صلاه معنای صلاه است اعم از این که صحیح باشد یا فاسد
دلیل دوم « صحت سلب »
لفظ صلاه از صلاه فاسد صحت سلب دارد یعنی نمازی که فاسد است و اخلال در جزء و شرط دارد می شود گفت نماز نیست
ممکن است گفته شود که در عرف به نماز فاقد جزء هم نماز اطلاق می شود و صحت حمل دارد همان گونه که صحت سلب علامت حقیقت است صحت حمل هم علامت حقیقت است .
دلیل سوم « روایات »
در روایات آمده است که نماز معراج مؤمن است یا نماز عمود دین است این خصوصیات و ویژگی های که برای نماز از ظاهر روایات استفاده می شود مربوط به نماز صحیح است نه نماز اعم از صحیح و فاسد بنابر این نمازی که تام الاجزاء و الشرایط نیست موجب عروج نمی شود .
ممکن است گفته شود این روایات در مقام بیان کمال و بالاترین درجه نماز است نه این که نماز ناقص هیچ مصلحتی نداشته باشد
دلیل چهارم « تطابق هدف و فعل »
مصنف محترم هر سه دلیل فوق را خالی از مناقشه نمیداند و لذا سعی می کند که خود دلیل دیگری اقامه نماید که به این شرح است
1. نماز از ماهیات اعتباری و قرار دادی است
2. هر معتبری در اعتبارات خود غرض و هدف خاصی دارد
3. غرض و هدف به چیز ناقص تعلق نمیگیرد
پس شارع الفاظ عبادات را برای معنای صحیح وضع کرده است
به عبارت دیگر
1. غرض و هدف شارع بر تهذیب و تربیت نفوس انسانی است
2. غرض و هدف شارع به عبادات صحیح تعلق می گیرد
3. الفاظ بیانگر معانی و ظرف تحقق معانی اند
پس الفاظ عبادات برای عبادات صحیح وضع شده است
مقدمه اول واضح است و نیاز به توضیح و مدل سازی ندارد و لکن مقدمه دوم نیاز به تبین و مدل سازی دارد به چه دلیل غرض و هدف شارع به عبادات صحیح تعلق میگیرد ؟
ایشان برای تبین این مطلب می فرماید : « و من المعلوم أن الفعل یتحدد من ناحیه العله الغائیه فلا یکون العمل أوسع من الغرض و الغایه المحرکه و المعلول ـ الوضع ـ یتضیق من ناحیه علته الغائیه »
1. بدون شک بین فعل فاعل و هدف فاعل از آن فعل رابطه وجود دارد و امکان ندارد هدف و غرض به فعل تعلق بگیرد و فعل فاعل چیز دیگری غیر از هدفش باشد بهمین جهت « الفعل یتحدد من ناحیه العله الغائیه » یعنی علت غائی که همان هدف و غرض از فعل است دایره و قلمرو فعل را محدود میکند به عبارت دیگر فعل رنگ و بوی هدف را به خود میگیرد و همساز و همسو با هدف است و لذادایره و قلمرو فعل گسترده از غایت و هدف فعل نیست هدف هر چه باشد فعل متناسب با آن هدف خواهد بود.
2. در شرایط عادی و به صورت طبیعی یعنی علل و عوامل دیگری دخالت نداشته باشد هدف و غرض فاعل به چیز ناقص تعلق نمیگیرد
3. وقتی بین فعل و هدف فعل رابطه است و از سوی دیگر هدف به ناقص تعلق نمیگیرد از این دو مقدمه نتیجه میگیریم که واضع الفاظ عبادات را برای صحیح قرار داده است و اگر برای صحیح قرار نمیداد حتما بیان میکرد چون مقتضای طبیعت آن است که اراده به طبیعت و ماهیت کامل و تام تعلق میگیرد نه به ناقص و اگر شارع بخواهد لفظ را در مقابل معنای ناقص وضع کند نیاز به داعی و انگیزه دیگری دارد
تبصره
به جا آوردن چیزی که غرض و هدف به آن تعلق گرفته است گاهی به طور ناقص انجام می شود یعنی مکلف گاهی مأمور به را آن گونه که شارع خواسته است به جا نمیآورد مثلا نمازی که شارع خواسته است نماز با تمام اجزاء و شرایط است ولی مکلف آنگونه به جا نمی آورد برخی از آداب و شرایط آن را مراعات نمی کند ولی با وجود این اسم نماز بر این نماز ناقص هم صدق می کند این صدق صلاه بر نماز فاسد عنایی و مجازی است چون مقتضای قاعده آن است که موضوع له الفاظ عبادات همان چیزی باشد که هدف و غرض به آن تعلق گرفته است و استعمال الفاظ عبادات در فاسد از باب عنایت و مجاز است نه استعمال حقیقی.
تذکر
اگر مراد از نماز فاسد نماز باطل باشد ادعای شما درست است که معتبر نماز فاسد را اراده نمیکند ولی اعمی که نمیگوید نماز باطل هم نماز است تا بگوییم غرض شارع به باطل تعلق نمیگیرد بلکه اعمی میگوید نمازی که برخی از اجزاء آن اخلال شده است به گونهای که دلیل قائم نشده است اخلال در آن جزء موجب بطلان عبادت است در این صورت با تمسک به اعم حکم به صحت نماز می شود و اخلال به بعضی از اجزاء و شرایط موجب بطلان عبادت نیست و این حکم اعمی ها منافاتی با این که غرض همیشه به کامل و صحیح تعلق میگیرد ندارد چون شارع احکام شخص حکیم و علیم است میداند که مکلفین آن گونه که او می خواهد نمی توانند اتیان کنند و لذا هر کس حداقل های آن مأمور به را هم به جا آوردند به همان مقدار از حسنات و ثواب بر خوردار می شوند و از هر کس به اندازه وسعش تکلیف خواسته میشود .
خلاصه بحث
از نظر مصنف دلیل اصلی بر ادعای صحیحی ها این است که ماهیات صلاه از امور اعتباری است و هر معتبری در اعتبارش غرض و هدفی را دنبال می کند و غرض و هدف به ناقص تعلق نمی گیرد وقتی غرض به صحیح تعلق می گیرد معتبر لفظ را در مقابل همان معنای صحیح قرار می دهد نه اعم از صحیح و فاسد بنابر این قول صحیحی ها تمام است .